روز دهم است، روز عاشورا، روز عشق و عاشقی، روز احرام بستن، روز شهید و شهادت، روز وفاداری یاران نور، روز ایثار کردن فرزندان نور و روز اسارت خاندان عشق در بند تاریکدلان.
روز دهم روز اتمام حج ناتمام حسین(ع) آن یگانه عاشق روزگار بود آن روز مولای عاشقان لباس احرام پوشیده و همهی یارانش نیز به پیروی او لباس احرامشان را به تن کردند نگاه زینب(س) پر از نگرانی شد یعنی آخرین لحظات با حسین(ع) بودنش است؟ باید با او وداع کند؟ در سکوت غمبارش، اندوهی ابدی خفته است و اندوه، چنگ بر حنجرهی بغض آلودش میزند.
آن روز ندای هل من ناصر ینصرنی مولا در همه جا پیچید و کسی نبود او را یاری کند جز علیاصغر ششماههاش که خون او مهر تاییدی بر حقانیت حسین(ع) و خاندانش بود.
عصر روز عاشورا و پس از اینکه جسم عشق را به صلیب کشاندند و آب را از او دریغ کردند آب را بر روی اسرای کاروان نور باز کردند اما چگونه توانند آبی به لب رسانند در حالی که قرآن ناطق را بر سر نیزه میدیدند، آنان که بیرحمانه آن روز بر کاروانیان عشق تاختند
بهراستی بر خود تاختند، از آن روز است که صدها میلیون دست به درگاه حق بلند میشود و آن یگانه منتقم خون آل الله را میطلبد : «این الطالب البدم المقتول الکربلا»، دلها آرام میشوند که روزی منتقم خون ثارالله میآید و سینهی داغدار زینب(ع) را آرامش میبخشد.
سلام...
اصلا حسین جنس غمش فرق می کند...
این راه عشق پیچ و خمش فرق می کند...
شاعر شدم که شعر بگویم برایشان...
این خانواده محتشمش فرق می کند!!!
عزاداری هاتون مقبول درگاه حق ان شاءالله...
التماس دعا...
سلام و سپاس فراوان و التماس دعای فرج و با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما بزرگوار از درگاه خداوند منان
سلام
امروز روز آخر دهه اول محرم بود وپایان مراسم مجازی زیارت خوانی عاشورا....ممنون از حضور گرم و همکاریتون....اجرتون با سیدالشهدا..انشالا هرچه از سالار شهیدمون خواستید اجابت بشه....
بازهم به ما سر بزنید
سلام و سپاس از حضورتان وضیه قرائت زیارت عاشورا انجام گردید در پناه حق
فریاد کودکان ز عطش ناله ای شنود
شاعربرای زمزمه هاچاره ای گشود
محفل عجیب بودو نبودش نیازکس
شاعر جوار دفترش افتــاد از نفس
گفتابرای سنگ لحددفتراست بـَس
این دفتر مرانکند بی وضوی مَــس
__________________________________________
باعرض تسلیت وتعزیت فراوان فرا رسیدن ایام عزاداری امام حسین "ع "و یاران باوفایـــش
را اجـــر می نهیم .
با سلام و سپاس فراوان و عرض تسلیت مجدد و مقابل این ایام سوگواری و سپاس از متن ارزشمندتان
در گوشهی ویرانهای محزون نشسته
با پای زخمی، گوش خونی، دستِ بسته
با دستهایش زخمها را میشمارد
سر روی پای عمهی خود میگذارد
میگیرد از عمه سراغ اکبرش را
عباس و قاسم، عون و جعفر، اصغرش را
میپرسد ای عمه چه شد بابا حسینم؟
گویند مردم کشته شد بابا حسینم!
عمه بگو این ماجراها واقعی نیست
خواب است اینها، این بلاها واقعی نیست
عمه بگو با پیکر اکبر چه کردند؟
با غنچهی شش ماههام اصغر چه کردند؟
بر صورتم سیلی به دست خصم خورده
عمه مگر عمّویمان عباس مرده؟
عمه که گفته کوفیان مهماننوازند؟
ما را چرا با تازیانه مینوازند؟
اینها به روی نیزههاشان چیست عمه؟
این نغمهی قرآن بابا نیست عمه؟
بابا بیا پیشم که دیگر بیقرارم
دیگر توان دوریت را من ندارم
اینجا اگر جای خرابه، قصر باشد
هر جا نباشی تو برایم حصر باشد
بابا نمیدانی چه بر ما رفت بابا!
بر پای ما خار بیایان رفت بابا!
بر زخم کهنه، باز هم اینجا نمک خورد
بابا نبودی دخترت هر شب کتک خورد
آن دستهای مهربان با پای من کو؟
عمه چه شد بابای من، بابای من کو؟!
التماس دعا
سلام و سپاس فراوان از حضورتان و متن ارزشمندتان
شیعیان دیگر هوای کربلا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبه جدش به اشکی شست چشم
مروه پشت سر نهاد٬ اما صفا دارد حسین
می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش از اینها٬ حرمت کوی منا دارد حسین...
بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین
رخت دیبای حرم چون گل به تاراجش برند
تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین
بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب
ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین؟
سروران٬ پروانگان شمع رخسارش٬ ولی
چون سحر٬ روشن٬ که سر از تن جدا دارد حسین
سر به قاچ زین نهاده راه پیمای عراق
می نماید خود٬ که عهدی با خدا دارد حسین
او وفای عهد را با سر کند سودا٬ ولی
خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین
دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا
با کدامین سر کند؟ مشکل دوتا دارد حسین
سیرت آل علی(ع) با سرنوشت کربلاست
هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین
آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین
دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت
داوری بین با چه قوم بی حیا دارد حسین
ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان٬ زخمه ای
گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین
دست آخر کز همه بیگانه شد٬ دیدم هنوز
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین
شمر گوید: گوش کردم تا چه خواهد از خدای
جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین
اشک خونین گو بیا بنشین به چشم «شهریار»
کاندر این گوشه عزایی بی ریا دارد حسین
سلام و سپاس فراوان از حضورتان و درج متن ارزشمندتان در پناه حق