سال 1398 سال رونق تولید گرامی باد ...

« اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد عدد ما احاط به علمک و عجّل فرجهم » 

امیدوارم در لحظات حضور در این سایت مطلب قابل برداشتی بیابید

استدعا دارم از وبلاگهایم (لینکهای ذیل) نیز بازدید بفرمائید ...

قطعا با نظرات سازنده تان بهتر خواهم شد ...

کپی برداری باذکرمنبع بلامانع است ...

برای معلم شهیدی که درس و عملش یکی بود...

او از مدافعان خرمشهر قهرمان بود و هزاران داغ و سوز نگفته از جوانمردیها و شهادتها و

سقوط شهر بر دل صبورش داشت اما وقتی در عملیات فتح الفتوح و آزادسازی بستان

قهرمان، سردار محمدعلی جعفری به شهادت رسید حال و روزش دگرگون شد

و دیگر آن معلم همیشگی نبود
کلاسهای درسش بوی خون و باروت و شهادت میداد
مشخص بود بیقرار است.

هیچ وقت اشکهای پاک و معصومانه اش را در فراق او از یاد نمیبرم...

دیگر هیچ دل خوشی نسبت به دنیا و مطامع و زببایی هاش نداشت و  تمام اوقاتش صرف خدمت به شاگردان محروم اش شد.

از هر فرصتی برای رفتن به جبهه استفاده میکرد.

معلم ما دیگر معلم درس مدرسه ی دنیا نبود حرفها و اعمالش بوی رفتن میداد...

در سال 1365 بار دیگر به جبهه اعزام شد. در جبهه هم آرام و قرار نداشت سعی میکرد با تمام توان کاری بانجام برساند.
وقتی متوجه شد لودرچی در خط مقدم جبهه ی فاو بشهادت رسیده و کسی از سنگرسازان بی سنگر نیست تا جایگزین او بشود بی درنگ اعلام آمادگی کرد و علیرغم میل فرماندهی جایگزین راننده ی لودر شد.
یکی از زیبایی های دفاع هشت ساله ی ما این بود که همه رزمنده بودند و نمیتوانستی بسیجی ار از فرمانده تشخیص بدهی ...

از سر شب تا نزدیک اذان صبح خاکریزها و ترکش گیرهای خط مقدم جبهه ی فاو را ترمیم کرد تا آسیب کمتری به رزمندگان اسلام برسد. 

من آن شب از ساعت دو تا چهار پست داشتم حتی یک لحظه هم صدای لودر آرام نگرفت و با جدیت کار میکرد.

بعثیان عفلقی از سرو صدای لودر به وحشت افتاده بودند و مرتب منطقه را با انواع سلاحهای سبک و سنگین می کوبیدند ولی راننده ی لودر هیچ تفاوتی برایش نمیکرد و یک لحظه هم از حرکت باز نایستاد.

وقتی برای نماز صبح وضو میگرفتم دیگر صدای لودر و لودرچی شجاعی که از سرشب تا نزدیک اذان صبح کار میکرد نمی آمد!

از همسنگرانم سؤال کردم بالاخره لودرچی خسته شد و رفت؟
با بغض سنگینی گفتند بله رفت ولی خسته نشد ، نیمساعتی است که لودرش را زدند و شهید شد ...

دلم گرفت و همانند فرمانده عظیم  اشکم جاری شد اگر چه نمیدانستم کیست ولی از تلاش شجاعانه اش در زیر آتش سنگین و همه جانبه ی دشمن حیف دانستم که بشهادت برسد...

پس از گذشت سالیان طولانی هنوز صدای ناله های شبانه لودر که در فضای جبهه ی فاو می پیچید در گوشم طنین انداز است ... 

آری این جهادگر و سنگرساز بی سنگر جبهه فاو همان معلم بیقرار مدرسه بود که بالاخره راهی برای خودش به بهشت برین گشود و از مکتب درس مولای شهیدان چه زیبا فارغ التحصیل شد...

پدر گرامیش این فراق را خیلی تاب نیاورد و در کوتاه مدتی به فرزند برومندش پیوست و مادر شیرزنش یادگارانش را به سرمنزل مقصود رساند و در بهشت عزیزترین فرزندش را در آغوش گرفت ...

و حالا ماییم و یک راه طولانی مانده از شاهراه عشق شهیدان به پاکی و راستی و درستی تا قله های بلند عشق الهی ... 

دوم آبان سالروز شهادت معلم بی ادعا و مخلص مان شهید کریم جعفری است که حقیقتا کریم بود و با حقوق ناچیز معلمی است برای دانش آموزان محروم مدرسه اش کتاب و دفتر و لباس و کفش میخرید و سهم ناچیزی از حقوقش را صرف زندگی خودش میکرد...

روحش متعالی و آرام و هم نشین با شهیدان کربلا و مولای شهیدان باد...
انشالله

نتیجه تصویری برای معلم شهید کریم جعفری

برای مادر صبور شهید عزیز دشت بزرگ


آخرین بار وقت عقب نشینی دیدمش !
بین ما یک کانال بزرگ بود مثل فاصله ی اخلاص و بندگی مان به مولا !
لبخند شیرینی بر لبان خسته اش موج میزد .
گفتم عزیز خوبی ؟ گفت عالی
گفت خشابهایم تمام شده خشاب اضافه نداری ؟
گفتم یک خشاب رسام چهل تائی از عراقیها برداشته ام بدردت میخوره ؟
با خوشحالی تمام گفت : بندازش
خشاب را برایش پرتاب کردم آن را برداشت و بروی کلاشینکف اش گذاشت و میخواست برود . گفتمش کجا ؟ داریم عقب نشینی می کنیم  ! بیا برویم

گفت : شما بروید ما هستیم ...!
فرصت مکالمه ی بیشتر نبود در بین آن همه همهمه و شلوغی و سروصدای تیرو انفجار از هم جدا و گم شدیم ...
عزیز راست می گفت او و خیلی ها ماندند تا ما بتوانیم بیائیم تا بتوانیم بمانیم !

اما سالهای طولانی گذشت و هیچکس نمیدانست سرنوشت عزیز چیست ؟
وقتی اسرا را آزاد کردند بیش از همیشه چشم براه عزیز بودیم و اما چشمان پاک و معصوم مادرش به در ماند و عزیز بین اسرا نبود و نیامد !


چقدر انتظار سخت است حال اگر طولانی باشد که دیگر کشنده است !هیچکس دلش نمی آمد تا بگوید عزیز شهید شده است او که دیگر به هیچ وجه نمی پذیرفت تا بخودش بقبولاند فرزند دلبندش بدست صفاک ترین صفاکان عالم به شهادت رسیده باشد !


اما این چشم انتظاری سخت و جانکاه و طولانی سیزده سال طول کشید و  مشتی استخوان در تابوت شد امید مادر !

آن شبی که بدن خسته اما سرافراز شهید عزیزدشت بزرگ را به شهر آوردند و تابوتش را در منزل شهید به وداع آخرین گذاشتند مادر دلسوخته اش نتوانست دل بکند و گفت :
بگذارید امشب عزیز میهمان خانه ی ما باشد آخر مگر میشود درد دل مادر و فرزندی و فراق سیزده ساله را در یکی دوساعت گفت؟
و تا صبح نمیدانم بین این مادر و فرزند چگونه گذشت و چه درددلهائی با هم کردند ...

خدایا ایمان دارم که روزی صاحب مان خواهد آمد و تقاص این دردها را خواهد گرفت ...

مادرم می گفت : همیشه به مادر عزیز میگویم تو زینب دورانی با این داغ و مصیبت سخت و چشم انتظاری خم به ابرو نیاورده ای و همانند کوه استواری .
می گفت : مادر عزیز گفت جلوی دیگران کمتر گریه می کنم تا برداشت اشتباهی و تصور ضعف نکنند .
شبی که ابوی شهید عزیز را تا بهشت بدرقه میکردیم گفت :
دا غلام زحمتی دارم و حقیر با اشتیاق اوامرش را اطاعت کردم و از او خواستم تا از عزیز بخواهد مرا شفاعت کند و او گفت :
تا زنده هستم برایت دعا میکنم ...
و این وامانده ی درمانده چقدر همیشه به این قول مادر عزیز دلخوش و امیدوار و سرمستم ...

آری مادر شهید گرانقدر جبهه های عشق و ایثار با اصرار فراوان و با حال ناخوشی که داشت و علیرغم مخالفتهای فرزندانش ، به زیارت اربعین مولا مشرف شد و پس از بازگشت از این سفر معنوی عاشقانه که از نشانه های مومن واقعی است به آرزوی دیرینه اش که زیارت فرزند دلاورش عزیز دشت بزرگ بود نائل شد .
و در روز باشکوه اربعین سرور و سالار شهیدان که هفت آسمان در تسخیر مولای شهیدان است این شیرزن کربلائی از فرش تا عرش بدرقه شد تا در بهشت برین و تا ابد در کنار صالحان و مومنات و به همجواری با بی بی دو عالم حضرت زهرای مرضیه و حضرت زینب کبری سلام الله علیهما مشرف گردد .


بروح مطهر پاسدار دلاور سپاه اسلام شهید عزیز دشت بزرگ و پدر گرانقدر و مادر مومنه اش تعظیم می کنم و درود و صلوات میفرستم
روحشان آرام و شاد باد

نتیجه تصویری برای شهید عزیز دشت بزرگ

محرم جان

شب شام غریبان است و من هم همانند غریبان زانوی غم در بغل دارم !

باز هم کاروان کربلا و محرم 1398  گذشت

و من بی چاره ی درمانده نمیدانم با تنهائی هایم چه کنم !

در ایام دهه ی اول محرم حقیقتا مانوس با کاروان غمم و نمیدانم چگونه میگذرد

اما امشب که دیگر کار را تمام شده می بینم تمام غمهای عالم بر دلم نشسته است

نمیدانم سال دیگر هستم یا نه ؟ اصلا میتوانم امیدوار باشم تا منتظرش باشم ؟

عشق دنیا و زندگی یعنی محرم مولا یعنی محرم عباس ابن علی(ع)

اصلا دنیا بدون آنها هیچ و پوچ است ...

اگر محرم نبود هیچ تردیدی نداشتم که جایگاهم جهنم است اما با نور لطف و کرم

ارباب امیدوارم بهشتی باشم چون تنها اتکائی که به اعمال ناچیزم دارم

ارادت و خادمی مولای شهیدان و آقام ابالفضل العباس است ...

محرم و سنج و دوهل هایش

محرم و پرچمهای قشنگ عزایش

محرم و شبهای بیقراری عزاداری هایش

محرم و جنب و جوش رسیدن به هیاتهائی که قول داده ام

محرم و ترافیک های خیابانها برای هیاتها و شبیه خوانی ها و نذوراتش

محرم و تهیه نوحه های جدید و صداهای گرفته ام

محرم و زنجیرزنی ها و سینه زنی هایش

محرم و انتظار فرارسیدن شب تاسوعایش

محرم و عشق به ابالفضلش

محرم و بی بی رقیه اش

محرم و دغدغه های هر شبش

محرم و شکوه شب عاشورای ارباب

و محرم و شام غریبان مظلومانه اش

محرم و یادشهیدان عزیز مسجد عشق

محرم و نوکری ارباب بی کفن با مداحی ها

محرم و نوحه خوانی برای عشقم مولای بی دست

امسال هم با تمام آرزوهایم گذشت و من وامانده ی درمانده سخت دل تنگش

میشوم و نمیدانم تا یکسال آینده چه کنم ؟

چگونه تحمل کنم تا باز ماه ارباب بی کفن و مولایم ابالفضل(ع) از راه برسد ...

محرم من بی تو هیچم

محرم من بدون تو ارزشی ندارم

هر قدر و ارزشی در وجود من است از توست و اگر تو نباشی

من نیستم و نمیخواهم باشم

محرم در دلم بمان که تا روز واپسین هیچ خواهشی جز با تو بودن ندارم ...

محرم عزیز توفیق نوکری مولا را از من نگیر

دوست دارم تا زنده هستم مدال خادمی اش بر روی سینه ام باشد

انشاالله به لطف و منت سالار شهیدان ...

صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین (ع) بابی انت و امی و نفسی و مالی

صلی الله علیک یا ساقی العطشان روحی فداک ...

بنویسید... محرم آمد

بنویسید شدم پیر اباعبدالله

نوکری پیر، به تعبیر اباعبدالله

 

بنویسید که از کودکی ام تا حالا

بوده ام پای به زنجیر اباعبدالله

 

طفل جانم که چنین شیر شده در پیری

خورده در کودکی اش شیر اباعبدالله

 

شیر مهر پسر فاطمه را در کامم

در ازل ریخت علمگیر اباعبدالله

 

روز و شب در پی برپایی بزمش هستم

فکر و ذکرم شده درگیر اباعبدالله

 

سرنوشتم چو حبیب بن مظاهر انگار

گره خورده است به تقدیر اباعبدالله

 

به گمانم که شبی پای علم می میرم

چشم در چشم به تصویر اباعبدالله

 

آخرش روز دهم جان مرا می گیرد

روضه ی سخت و نفسگیر اباعبدالله

26 مردادماه سالروز آزادی آزادگان سرافراز به میهن اسلامی مبارک

اسرا

در چنگال دژخیمان

خود سرود آزادی‌اند

و احرار جهان

آنان را زمزمه می‌کنند ...

 

حضرت امام خمینی (ره)

برای عشق مطلق و بی منت مادر...

از بهترین خوابهایی که داشتم اونایی بود که خسته دراز کشیده بودم و مادرم

چادرش رو میکشید روم تا بخوابم

از عطر چادرش مست میشدم

انگار یه واحد مورفین! به آدم تزریق کردن

کاش "ادکلن بوی مادر" داشتیم!

 

مادرهای ما از نسل مادرهایی هستند که تخت دونفره نداشتن اما شب سرشون رو

با شریک زندگیشون ،روی یک متکا میذاشتن....

عاشقانه هاشون رو جااااار نمیزدن .....

مادرهای ما از نسل مادرهایی هستند  که به تدریج قناعت وقانع بودن افتخار میکردند .......

مادرهای ما یک میز پر از عطر ولاک و سرخاب وماتیک نداشتن اما بعد از حمام لپهاشون

گل می انداخت و لباسهاشون بوی عطرِحنا و گلاب میداد ...........

مادرهای ما با کم وزیادِ زندگی ساختن و دَم نزدند ...

صبور بودن...

کیک تولدو کادو ولنتاین وسالگرد ازدواج نداشتن اما خنده هاشون عمیق واز ته

دل بود .......

مادرهای ما هود و ماکروفر و ظرفشویی نداشتن اما خونه هاشون همیشه بوی

تمیزی میداد .....

عطر ِغذاشون تا سر کوچه میومد .....

سبزی و نون تازشون همیشه تو سفره بود .....

شیشه های ترشیشون روی طاقچه چیده بود ....

نگران مانیکور پدیکور ناخنهاشون نبودند...

با دستهاشون کتلت درست میکردند اونقدر خوشمزه که انگشتامون رو هم باهاش

میخوردیم ......

مادرهای ما واقعی بودند ......

زنده هاشون موندگار
و رفته هاشون بهشتی .......

*به افتخار تمام مادرهای پاک و نازنین مان تعظیم می کنم*

❤🧡💛💚💙💜❣💕💞💓💗💖💘💝

وقتی آمریکا در نهایت حیرت تحقیر شد و جرات جوابگویی را از دست داد

این مقاله خواندنی است حتی موشکهای اس ۴۰۰ روسیه که ترکیه برای خرید آنها با آمریکا مشکل پیدا کرده نمیتوانند پهباد پیشرفته آمریکایی با آن ارتفاع بالا را سرنگون کند کارشناسان معتقدند ایران دارای سامانه پیشرفته تری است
آمریکا در نهایت حیرت تحقیر شد و جرات جوابگویی را از دست داد 
مقاله زیر به درستی به این عزت و شرف اشاره میکند .

*پایان حسرت ۲۲۰ ساله* 
🔷 امروز و پس از ۲۲۰ سال آنچه می‌بینیم آرزوی به بغض نشسته سلسله نسل‌های ایرانیان است که پس از ۱۸۰ سال تحقیر و وابستگی روی پای خود ایستاده‌ایم.
به گزارش مشرق، «عبدالله گنجی» در سرمقاله روزنامه «جوان» نوشت:

🇮🇷 ایرانیان برای اولین بار غرب جدید صنعتی را از صدای توپخانه روسیه در جنگ‌های دوگانه ایران و روس شناختند. از این تاریخ بود که هیبت و عظمت ایرانِ قبل و بعد از اسلام طی ۲۵ سال به کلی فروپاشید. تقارن این دوران با شروع استعمار و صنعتی شدن غرب باعث گردید تا ایران ضعیف شده در آن دو جنگ، همچون بیماری لاعلاج، آلت دست دو قدرت فایق آن روز یعنی روسیه و انگلیس باشد. هرگاه آن‌ها مطالبه‌ای داشتند و ایرانیان از پذیرش آن سر باز زدند، مصیبتی را بر آنان تحمیل کردند. تاریخ ایران از این زمان (۱۲۱۸ قمری) تا انقلاب اسلامی سراسر داستان تجزیه کشور، قراردادهای استعماری، کاپیتولاسیون، صدراعظم‌ها یا پادشاهان دست‌نشانده و کودتاست. تقریباً در این دوران ۱۸۰ ساله هیچ نقطه افتخاری در تاریخ ایرانیان ثبت نشده است، حتی در دورانی که ایران صاحب مشروطه، مجلس، قانون و انتخابات شده بود، باز می‌توانستند پادشاه بیاورند و ببرند و کاپیتولاسیون را تحمیل نمایند. مثال‌های تلخی برای این دوران در تاریخ ثبت است که هر ایرانی‌ای که از آن آگاهی یابد، ذائقه خود را تلخ شده می‌یابد و عرق شرم از یک‌سو و نفرت از سوی دیگر غرورش را احاطه می‌کند.


🔷 حاکم هرات در سال ۱۲۳۶ خورشیدی اعلام استقلال کرد. ناصرالدین‌شاه سپاهی را برای محاصره آنجا فرستاد، اما بلافاصله انگلیس جزیره خارک و بوشهر را تصرف کرد و عازم شیراز شد. شاه بلافاصله دستور تخلیه هرات را صادر کرد و طبق معاهده پاریس استقلال هرات را به رسمیت شناخت. در مثالی دیگر، خانم شیل، همسر سفیر وقت انگلیس در ایران در زمان صدارت امیرکبیر (۱۲۶۸-۱۲۶۴ قمری) در خاطرات خود می‌نویسد: «ایران امروز مانند برّه رام در دامن انگلیس و روسیه جابه‌جا می‌شود. امیر می‌خواهد این بره را از دامن آن‌ها بیرون بکشد، اما هرگز نخواهد توانست» و البته درست می‌گفت و همین اتفاق افتاد و امیر در کمتر از چهار سال صدارت، عزل و کشته شد و جنازه وی را نیز از ایران به در کردند. در مثالی دیگر میرزا آغاسی، صدراعظم محمدشاه هشت سال پس از شکست دوم از روسیه می‌نویسد: «برای کاری از کاخ گلستان به سمت دوشان‌تپه در شرق تهران روان شدم که دیدم از پشت سر صدایی می‌آید. یکی از اعضای دفترم بود و گفت: از سفارت روسیه آمده‌اند با شما کار دارند. گفتم به طرف بگو می‌روم دوشان‌تپه و برمی‌گردم، اما فرستاده گفت: باید همین الان برگردی! گفتم مگر سفیر روسیه است؟ گفت، خیر کارمند سفارت است.» در جمع‌بندی این داستان خود می‌نویسد: «مرده‌شور حکومتی را ببرد که کارمند سفارت روسیه برای صدراعظم آن تصمیم می‌گیرد».


🔷 این دوران تلخ با شروع انقلاب اسلامی معکوس شد، اما در این ماه‌ها و روزها که ایران یکپارچه مقابل قدرت اول نظامی‌-اقتصادی جهان ایستاده است و طرف مقابل روزی چندبار می‌گوید «ما دنبال جنگ با ایران نیستیم»، می‌توان آن حسرت ۲۲۰ ساله را پایان یافته دانست. وقتی رهبر این کشور به فرستاده رئیس‌جمهور امریکا - که خود نیز شأنی در جهان دارد - می‌گوید من ترامپ را شایسته مبادله نامه هم نمی‌دانم چه رسد به مذاکره و ترامپ پاسخ می‌دهد که: «بله نه ایرانیان فعلاً آماده مذاکره‌اند و نه من»، یعنی آن دوران گذشته است. ما هواپیمای آنان را در سرزمین‌مان ساقط می‌کنیم، اما آنان توجیه می‌کنند که «شاید اشتباهی شده باشد». تصمیم به جنگ محدود می‌گیرند، اما به آنان مشاوره می‌دهند که ایران امروز آن کشوری نیست که به جنگ محدود شما پاسخ نامحدود ندهد. از مذاکره بدون پیش‌شرط تا سلسله میانجیان تا اعتراف نزد رئیس فلان کشور که اشتباه کردم از برجام خارج شدم را در پرونده دارند، اما هیچ روزی نیست که یک یا دو مسئول امریکایی نگویند ما دنبال جنگ با ایران نیستیم. در نقطه مقابل آمادگی ایران را بازدارنده ارزیابی می‌کنند و فرماندهان سپاه با صراحت می‌گویند ناوهای امریکا امروز برای ما تهدید نیستند بلکه هدف هستند و ۱۲ سال پیش مسئله آنان را حل کردیم و این‌گونه ناوشان نیز در اقیانوس هند می‌ماند و جلوتر نمی‌آید. این سرمایه و این قدرت بازدارندگی بعد از ۲۲۰ سال چگونه به‌دست آمده است؟ چرا برخی نمی‌خواهند احیای عظمت تاریخی ایران را ببینند؟


🌍 معمولاً هیچ ملتی در تاریخ به خاطر پیروزی یا شکست ستایش نمی‌شود. یزید ظاهراً پیروز صحنه کربلا بود، اما پیروزی وی با ظلم معنا شد. امریکا با اتم هیروشیما و ناکازاکی را نابود کرد، اما پیروز شناخته نمی‌شود. در نقطه مقابل هیچ‌کس سلطان حسین صفوی را به خاطر سقوط اصفهان نمی‌بخشد.


🌹 به تعبیر مقام معظم رهبری اگر او به بیرون شهر می‌آمد و مقاومت می‌کرد و کشته می‌شد امروز در تاریخ به‌عنوان شهید ایستادگی شناخته می‌شد. هیچ‌کس فتحعلی‌شاه را نمی‌ستاید و همه او را به بی‌عرضگی و زن‌بارگی متهم می‌کنند که ۲۵۰ هزار کیلومتر مربع از حاصلخیزترین بخش‌های ایران را از دست داد. آنچه تاریخ به احترام آن خواهد ایستاد، ایستادگی یک ملت است.


👊 ایستادگی مقابل حمله دشمن، موجه‌ترین و مشروع‌ترین نوع دفاع است و پیروزی در این ایستادگی قطعاً پرافتخارتر از پیروزی پس از حمله به یک سرزمین یا کشور دیگر است.


🔷 در جنگ تحمیلی نه ما جایی را تصرف کردیم و نه شروع‌کننده جنگ بودیم، اما فقط ایستادیم و امام فرمود: «در جنگ پیروزی از آن ما گردید و دشمنان در تحمیل آن همه خسارت چیزی به دست نیاوردند.» بنابراین ما شروع‌کننده هیچ نبردی نیستیم و، اما هیچ ستم و ظلمی را به آغوش نخواهیم کشید. خواهیم ایستاد و تاریخ را در مقابل این ایستادگی به مالکیت خویش درخواهیم آورد و آیندگان رمز این ایستادگی و نتایج آن را تمسک به اسلام و علمای آن خواهند شناخت. امروز و پس از ۲۲۰ سال آنچه می‌بینیم آرزوی به بغض نشسته سلسله نسل‌های ایرانیان است که پس از ۱۸۰ سال تحقیر و وابستگی و استضعاف روی پای خود ایستاده‌ایم و ابهت قدرت‌های مادی جهان را به سخره گرفته‌ایم و «واژه جنگ» برای ملت ایران هیچ حسی را تحریک نمی‌کند. امام به ما آموخت که رمز استمرار همان رمز پیروزی است و آن وحدت کلمه است. هزینه ایستادگی قابل دفاع‌تر از هزینه تسلیم است. غرور تاریخی ایرانیان در دست نسل امروز امانت است. ما امروز امانتدار یک تاریخ کهن هستیم.

برای شیخ مهربانی و عشق ...

نوشتن در رثای شخصی که لحظه به لحظه ی زندگی پربرکتش برای اسلام و انقلاب و امت اسلامی مان با عشق و یگانگی گذشت بسیار سخت است .
نه فقط لحظات زندگی خودش برای انقلاب مردم سپری شد بلکه بیت شریف و فرزندان و خانواده اش با تمام توان در اختیار انقلاب و مردم عزیزمان بود .
درب منزل و بیت اش همیشه برروی مردم و مراجعین باز بود و هیچکس به بیت پربرکتش مراجعه نکرد مگر با روی گشاده و تلاش برای رفع مشکلاتش مواجه شد و با خرسندی از رسیدگی به درخواستش و دعای خیر برایش از منزلش خارج گشت .
برای شیخ ما روز و شب تفاوتی نمیکرد و پیوسته خود و بیت و فرزندانش پاسخگوی مردم بودند و کار افراد را با دلسوزی و جدیت پیگیری میکرد تا مطمئن بشود اقدامی برای رفع مشکل آن فرد صورت گرفته است .
همیشه بار انقلاب و استان و شهر اهواز بویژه منطقه ی مهم لشگرآباد را بر دوش نه بر سر می نهاد و انجام وظیفه میکرد .
صدای زیبای مناجات و دعاهای کمیل اش از رادیو عربی اهواز همواره دل و جان را صیقل می داد و مسجدش همیشه مملو از عاشقان و دلدادگان به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بود .
او به واقع روحانی بود و تلاشش برای جذب حداکثری جوانان به دین و مسجد و انقلاب اسلامی بود و در اصلاح ذات البین و رفع خصومتها و درگیری ها با تمام وجود در صف اول بود و بدست مبارکش گره ها از خلق گشوده شد .
تهدیدهای مکرر معاندان و بدخواهان نظام و انقلاب اسلامی هیچگاه باعث نشد تا از اقداماتش بکاهد بلکه بیش از پیش به وظایف فرهنگی و دینی و انقلابش افزود .
شیخ ما هیچ ادعائی نداشت و فقط به فکر انجام وظایف دینی و انقلابیش بود چه در زیر بیرق نماینده محترم ولی فقیه در استان و سایر علمای استان و اهواز و چه خود و فرزندانش ...
روی گشاده و اخلاق نیکو و صمیمی اش باعث شده بود تا همگان او و فرزندان پاک و زحمت کش و دلسوزش را عاشقانه دوست بدارند زیرا عرب و عجم و سایر اقوام برایش هیچ تفاوتی نداشتند .
هر کجا می دانست سبب خیری است حضوری فعال داشت و با همان اخلاق خاص حسنه اش راهگشای مشکلات همگان بود .
بجرات می توان گفت سراسر عمر شریفش به خدمات شایسته به مردمش گذشت و خبری از مال اندوزی و تشریفات نبود و ساده زیستی سرلوحه ی زندگانی خود و فرزندان دلسوزش بوده و هست .
این مرد خدا مدتها در بستر بیماری نیز دست از تلاش و کوشش برای ایفای زحمات انقلابی اش فروگذار نکرد .
آری بیت نورانی حضرت حجه الاسلام والمسلمین حاج شیخ کاظم کوتی که هیچگاه دست از مبارزه و مجاهدت در راه خدا دست برنداشتند سرانجام در تاریخ سی ام خرداد نود و هشت که قلب مهربان شیخ ما از تپش مهربانی و مجاهدت در راه خدا و مردم عزیز باز ایستاد سوگوار شدند .
حقیقتا نمیتوان تصور کرد که جای خالی این بزرگ مرد انقلابی چگونه پر خواهد شد و ثلمه ای سخت بر حوزه های علمیه ی اهواز و مردم عزیزش وارد شد و قطعا روح مطهر و عزیزش همواره از باقیات الصالحات فراوانی که در ایام پربرکت عمر نورانی اش بجای گذاشته است متنعم خواهد ماند .
این مصیبت جبران نشدنی را به حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا فدا و حوزه ی علمیه و مردم شریف اهواز بلاخص اهالی عزیز نهضت آباد تسلیت و تعزیت عرض می کنم .
برای آن شیخ سعید خادم و خیر الامه از خداوند بزرگ طلب آرامش و رحمت و هم نشینی با اهل بیت عصمت و طهارت و مولای شهیدان و برای بیت معظم آن فقید سعید صبر و اجر جزیل مسئلت می نمایم .
انشالله با حضور فرزندان عزیزش هیچگاه چراغ بیت نورانی شیخ کاظم کوتی که شیخ مهربانی و عشق و وحدت بود خاموش نخواهد گشت .

انشالله

 

چگونه جذاب تر باشیم

چگونه جذاب تر باشیم


۱) سلام دادن را تو آغاز کن زیرا سلام موجب اطمینان طرف مقابل می شود.
۲ ) تبسم کن زیرا تبسم طرف مقابل را سحر می کند و قلبش را می نوازد.
۳ ) به طرف مقابل خود اهمیت ده و از او تقدیر کن و با مردم آنگونه برخورد کن که دوست داری با تو برخود کنند.
۴ ) در شادی های مردم شریک شو…

۵ ) نیازهای مردم را برآورده کن زیرا بدین ترتیب به قلبشان راه می یابی. نفس ها با برآورده کردن نیازها پر می شود.
۶ ) از لغزش ها درگذر و در روح و روان خود تسامح نشان بده.
۷ ) در جستجوی شگفتی ها باش و در پی آنها باش که باعث کسب دوستی و جذب قلوب می شود.
۸ ) در هدیه دادن بخیل نباش اگرچه قیمت آن کم باشد زیرا ارزش معنوی آن بیشتر از ارزش مادی است.
۹ ) دوست داشتن را به طرف مقابل اظهار کن زیرا کلمات دوست داشتنی به قلب ها نفوذ می کند.
۱۰ ) در پی نصیحت مردم باش بگونه ای که آبروی مخاطب نرود.
۱۱ ) با دیگران در حد توجه شان صحبت کن زیرا افراد میل دارند که در مدار توجه شان کسی با آنها گفتگو کند.
۱۲ ) خوشبین باش و بشارت را در دور و بر خود پخش کن.
۱۳ ) اگر دیگران کار خوبی انجام دادند از آنها تعریف کن زیرا ستایش در نفس اثر می گذارد اما در تعریف زیاده روی نکن.
۱۴ ) کلمات خود را برگزین تا جایگاه تو بالا رود زیرا کلمه نیکو بهترین وسیله برای نوازش قلب هاست.
۱۵ ) با مردم متواضع باش زیرا انسان ها از کسی که احساس برتری می کند، متنفر هستند.
۱۶ ) در پی صید عیوب دیگران مباش بلکه به اصلاح عیوب خود مشغول باش.
۱۷ ) هنر سکوت را بیاموز زیرا مردم کسی را که به آنها گوش می دهد دوست دارند.
۱۸ ) دایره دانش خود را وسیع گردان و در هر روز دوست تازه ای بدست آور.
۱۹ ) تلاش کن که تخصص و توجهات خود را متنوع تر سازی، این کار موجب آن می شود که هم دایره علم تو افزایش یابد و هم تعداد دوستانت.
۲۰ ) اگر کار خوبی برای شخصی انجام دادی منتظر عوض آن نباش

عشق به نظام...

🍂 
🔻 عشق به نظام 

چیزی از عملیات رمضان نگذشته است که حاج کریم با ماشین جیپش دارد از منطقه برمی گردد به سمت اهواز. جانشین معاونت اطلاعات و عملیات لشکر7 ولیعصر(عج) است و به تناسب توی ماشینش قطب نما و نقشه و فشنگ پیدا بشود، چیز عجیبی نیست.

دژبان اهوازحاج کریم را نمی شناسد و گیر می دهد به وسایل همراهش. در آن روزهای خاکی بودن آدم ها و شانه های بدون درجه ، هر چه حاجی با دژبان حرف می زند بی فایده است و حاج کریم بازداشت می شود و تحویل دادگاه و حرف های حاج کریم با قاضی هم مؤثر واقع نمی شود و قاضی هم بلافاصله به جرم خارج کردن مهمات از منطقه جنگی ،  برایش حکم شلاق می نویسد.

خبر به گوش حاج احمد سوداگر(شهید) می رسد و او هم بلافاصله با یکی از فرماندهان مستقر در اهواز تماس می گیرد که خودش را به حاج کریم برساند و مسئله را فیصله دهد. حاج احمد می گوید: « این کریم بنده خدا که بدنش با ترکش آبکش شده است. اگر این مسئله شلاق که به من خبر داده اند جدی باشد،  جای زخمهایش دوباره شکافته می شود»

فرستاده ی حاج احمد، سریع خودش را به حاج کریم می رساند و می گوید: «خدا خیرت بده! پس چرا ما رو خبر نکردی؟! » و کریم در نهایت آرامش می گوید: «قانون، قانونه! باید تبعیت کرد!»

-  می دونی قاضی برات شلاق نوشته؟

- آره! خب شلاق بزنن!

- پس ترکش هات چی؟

حاج کریم که تازه بیست بهار از عمرش گذشته است، آرام لبخند می زند و می گوید: « اونا رو که یه بار با خدا معامله کردم! حالا دوباره هم یه چیزی گیرم میاد! »

فرستاده ی حاج احمد خم به ابرو می آورد و می گوید:

«اما برای نظام جمهوری اسلامی خوب نیست که یه رزمنده، اونم یکی تو جایگاه تو رو شلاق بزنن!!  بیا و خودت رو معرفی کن! اینا زیر بار حرف ما نمی رن! »

و حاج کریم کمی جدی تر از قبل پاسخ می دهد: «من همه ی جمهوری اسلامی رو دوست دارم!»

- حتی کتک هاشو! کتک هاشو هم دوست داری کریم؟!

حاج کریم خیلی جدی پاسخ می دهد:« قانونش رو قبول دارم! جنگش رو! جبهه اش رو!  هم ترکش ها شو دوست دارم و هم کتک هاشو! همه چیزش رو دوست دارم! »

- ماشینت رو هم توقیف می کنن ها!

می خندد و می گوید: «نه دیگه! خیلی کار دارم باید برسم به کارهام! اونو خودم می تونم ترخیص کنم!»

- عجب آدمی هستی؟! یعنی بزنن داغونت کنن!  اما ماشینت رو بهت بدن که بری به کارای جنگ و جبهه برسی؟! مگه فکر کردی با پنبه می زننت؟ با کابل میفتن به جونت ها! بعدش باید بری بیمارستان!

حاج کریم چشمانش را می دوزد به زمین و آرام می گوید: «فقط بگو روی ترکش هام نزنن! باید زودتر برم. خیلی از کارها رو زمین مونده! »

فرستاده ی حاج احمد که در مقابل حاج کریم کم می آورد، شماره حاج احمد را از همانجا می گیرد و می گوید: « کریم زیر بار نمی رود. حاضر نیست از خودش دفاع کند! می گوید قانون، قانون است و من نقض قانون کرده ام! بگذار طبق قانون با من رفتار کنند!»

 تا حاج احمد سوداگر و تعدادی دیگر از فرماندهان بخواهند خودشان را به اهواز برساند ، زخم ترکش های حاج کریم زیر شلاق ها دوباره سرباز می کند.

آخرین ضربه ی شلاق بر بدن حاج کریم که می نشیند، به فرستاده ی حاج احمد می گوید: « این ماجرا بین خودمان بماند! اگر بچه ها بفهمند به حکم دادگاه جمهوری اسلامی به من شلاق زده اند، ممکن است روحیه شان تضعیف شود.  آنها ممکن است ظرفیتشان به اندازه ی من نباشد، اما من حس می کنم، اینطوری بهتر دینم را به جمهوری اسلامی ادا کرده ام!»

شلاق ها را می خورد و ماشین را هم ترخیص می کند و در حالی که خون از زخم هایش می چکد و از درد لبهایش را می گزد، می رود دنبال کارهای لشکر!

و صدای حاج کریم در گوش زمان ماندگار می شود که «من همه ی جمهوری اسلامی را دوست دارم! هم قانونش را و هم ترکش ها و کتک هایش را!»

  

شهید حاج عبدالکریم پورمحمد حسین، جانشین معاونت اطلاعات و عملیات لشکر 7 ولیعصر(عج)،  متولد 1341، در مورخ۲۱/۱۱/۶۴ در عملیات والفجر8 و در منطقه اروندرود به شهادت رسید و مزار مطهرش در گلزار شهدای بهشت علی دزفول زیارتگاه عاشقان است.

لشگر خیالی شام و ابن مرجانه ملعون!!!

اطلاعات سپاه قدس در خبرهایی محرمانه اعلام می کند که استاندار نینوا در حال تحرکات

عجیب می باشد.

فیلمی از سر بریدن و کشتار مردم شهرهای عراق منتشر می شود.

نوری مالکی نخست وزیر عراق در بازدیدی از نینوا و استان صلاح الدین همه چیز را عادی

توصیف می کند.

شایعاتی مبنی بر هجوم ۱۲۰هزار نیروی داعشی که متشکل از حزب بعث هستند سبب

نگرانی مردم و پناه بردن عده ای به پایگاه آمریکایی ها می شود.

در بازار موصل چند نیروی تهاجمی داعش با تیراندازی  به مردم بیش از ۱۲۰کشته برجا می گذارند.

خبر ورود لشکر عظیم داعش و نیروهای سابق حزب بعث در شهر می پیچد.

۹ژوئن ۲۰۱۴ استاندار نینوا و فرماندارموصل فرار می کنند.

بیش از ۵۰۰هزار نفر از مردم موصل با رها کردن خانه و کاشانه زمینه ورود داعش را به

شهر هموار می کنند.

در ۱۱ژوئن ساختمان پلیس و استانداری نینوا سقوط و نیروهای داعش با کشتار عظیم مردم

وارد شهر می شوند.

علیرغم تبلیغات خود باختگان نیروهای داعش ۱۳۰۰نفر بودند یعنی ۱۰۰برابر کمتر از آن چیزی

که در القائات رسانه ای به مردم داده بودند.

شهر موصل سقوط می کند و استان نینوا نیز در اشغال ۱۵۰۰نیروی داعش در می آید.

با دیدن سیل آوارگان و شنیدن سقوط نینوا  مردم استان صلاح الدین در  در تکریت شکست

می خورند و راه را برای دومین هزیمت باز می کنند.

نیروهای گارد مدینه عراق وابسته به صدام با هماهنگی آمریکا به خیابان های کربلا و نجف

آمدند، تصاویر صدام در دست مردم و غارت اماکن خصوص و حکومتی تمرکز نیروهای دولتی

را به هم می ریزد.

۳۰درصد انبار مهمات عراق در دو استان به دست نیروهای داعش و نیروهای حزب بعث

می افتد تعداد نیروهای داعش به ۱۷۰۰نفر و حزب بعث ۷۵هزار نفر تحت فرماندهی عزت

ابراهیم الدوری معاون صدام حرکت به سوی بغداد را شروع و به ۳۰کیلومتری بغداد

می رسند.

نیروهای پیشمرگ به دفاع در منطقه دهوک می پردازند.

بیش از چند صد هزار زن و دختر عراقی مورد تجاوز جنسی قرار می گیرند.

مردان عراقی بالای ۵۰سال کاملا برهنه و به بغداد نجف سامرا فرستاده می شوند.

مردم با دیدن این صحنه فرار از خانه و کاشانه را انتخاب می کنند.

نوری مالکی به تهران می آید، خبری تکان دهنده شیعیان را نگران می کند.

دستور داعش برای شخم زدن عتبات عالیات و تخریب قبور ائمه در تلویزیون نینوای عراق

پخش می شود. 

 هدف بعدی را ایران و مشهد اعلام می کنند، فراخوان می دهند که زنان شیعه برای

شما از طرف خلیفه موصل حلال اعلام شده است.

رهبر انقلاب با فراخواندن فرماندهان حالت آماده باش جنگی می دهند.

دو خبر توسط اطلاعات سپاه قدس مخابره می شود. حرم زینب کبری (س)  در سوریه و

سامرا در حال سقوط است و نیروهای داعش به ۳کیلومتری و در برخی نقاط به چند ده

متری حرم امامین عسگریین رسیدند.

سردار سلیمانی طبق دستور فرمانده کل قوا با اولین گروه کماندوهای برون مرزی وارد

سامرا و با سازماندهی مردمی و فراخوان نیروهای بدر هادی عامری اولین هسته

حشدالشعبی را می چیند. نیروهای داعش با شکست سنگین مواجهه می شوند.

خط مرزی تامین تا ۳۰کیلومتری پس از ۲ماه درگیری تثبیت می شود. 

با اشغال اسپایکر نیروی هوایی عراق بیش از ۱۷۰۰دانشجوی افسری شیعه سر بریده

می شوند و سرهای آنان بر روی نرده ها نصب می شوند.

شهر سنجار عراق سقوط و ۷۰۰۰زن و دختران جوان مورد تجاوز جنسی در ملاعام قرار

می گیرند و برای جهاد نکاح و فروش دردیگر کشورها به خط می شوند.

سردار قاسم سلیمانی در پیامی مردم کردستان را تا رسیدن وی به مقاومت دعوت می کند.

با خارج ساختن سنجار از محاصره و اشغال، زنان دستگیر شده توسط سپاه قدس آزاد

و در اردوگاه اسکان می یابند اما ۳۵۰۰نفر آنان توسط داعش تیرباران می شوند. ۲۰۰۰جوان

اهل سنت به خط می شوند و در کنار سد موصل تیرخلاص به آنان زده می شود صحنه ها

به قدری تکان دهنده بود که عراق از ایران درخواست رسمی اش را بارها اعلام کرد.

* عبرت تاریخی *

وقتی ابن مرجانه به همراه ۴نفر در لباس حسین ابن علی آمد مردم متوجه شدند و

خواستند وی را به قتل برسانند که فریاد زد مرا کشتید با سپاه ۱۲۰هزارنفری شامیان

که پشت دروازه های شهر هستند چکار می کنید؟

در همان لحظه عقب نشینی و رها کردن مسلم شروع شد در حالیکه هیچ نیروی

شامی وارد عراق نشده بود.

امروز هم ناو ابراهام لینکلن برخی ها را به ابن مرجانه شبیه کرده است که مذاکره کنیم

و گرنه دارند می آیند.

هرگز امریکا  و تمام غرب باتمام امکانات وتجهیزاتشون جرات حمله به ایران راندارند

ایران ابرقدرت است یقین بدونید وفقط باید مواظب حمله ترسوهای داخلی باشیم.🙏

پندهایی برای افراد بالای 40 سال

🔵 پندهایی برای اونهایی که رسیدن به عمر ۳۵ و ۴۰ و ۵۰ و یا بیشتر ....

▪ پند اول : 
هر سال حجامت رو انجام بده حتی اگر خدا رو شکر گرفتار هیچ درد و مرضی نیستی ! 

▪ پند دوم : 
همیشه آب بخور  حتی اگر تشنه نباشی و احساسش رو نداشته باشی ، که بیشتر مشکلات سلامتی مون از کم آبی بدن هست ! 

▪پند سوم : 
ورزش کن حتی اگر در اوج مشغولیت باشی ، جسمت باید تحرک داشته باشه حتی اگر پیاده روی و یا شنا باشه ...

▪ پند چهارم : 
غذات رو کم کن . هوس خوردن رو ترک کن که هیچ خیری درش نیست. خودت رو محروم نکن از خوردن ولی مقدارش رو کم کن !

▪پند پنجم : 
 تا جای ممکن کمتر از ماشین استفاده کن، سعی که پیاده بری مسجد ، بازار ، خونه کسی و یا هر جای دیگه ای ...

▪ پند ششم : 
از عصبانیت دوری کن ، قهر و ناراحتی رو ترک کن ، سعی کن مسائل رو آسون بگیری .
خودت رو در شرایط ناراحت کننده قرار نده ، همه اینا سلامتیت رو از بین میبره و روحیه ات رو داغون میکنه !

▪ پند هفتم : 
همان طور که میگن پولت رو توی آفتاب رها کن و خودت بشین تو سایه ! 
برای خودت و اطرافیانت چیزی کم نذار ! 
که پول اومده تا ما راحت زندگی کنیم ، نه اینکه ما زندگی کنیم تا جمعش کنیم فقط ...

▪ پند هشتم : 
نه حسرت کسی رو بخور ، 
و نه حسرت کاری که نمیتونی انجامش بدی ، 
و نه حسرت چیزی که نمیتونی بدستش بیاری ، 
از ذهنت کنارشون بزن ، اصلا فراموشش کن ! 

▪ پند نهم : 
فروتن باش و باز هم فروتن ...
که پول و مقام و قدرت و نفوذ و همه چیز با غرور و خود بزرگ بینی از بین میره ! 

 متواضع که باشی همه دوستت خواهند داشت و خداوند هم قدر و منزلتترو بالاتر خواهد برد .

▪پند دهم : 
 موهای سرت که سفید شد به این معنا نیست که داری به آخر عمرت نزدیک میشی ! بلکه نشونه اینه که زندگی بهتری داره آغاز میشه ، خوش بین باش ! 
خاطره بساز ، برو سفر ، خودت رو با خوشی های حلالِ دنیوی سرگرم کن ! 

▪ پند آخر : 
نمازت رو هرگز ترک نکن ! که نماز برگ برنده تو از دنیاست برای روزی که نه ثروت بدردت میخوره و نه فرزند ...

از خداوند منان براتون طلب موفقیت و بخشش و سلامتی دارم .....

السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر والزمان (عج)

🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁

 

*السلام علیک یاصاحب العصر والزمان ادرکنی*

وارد خانه شد با لبخند پاک همیشگی

تعدادی کاغذ کپی شده دردست داشت

با خوشحالی و ذوق اهل بیتی، 

نگاهش کردم

بروی کاغذها نوشته بود :

*یارب برسان تو مهدی غایب را*
*فرزند علی ابن ابی طالب را*

شادی و خنده در چهره و شیرینی در دستش ، همیشه نشانه جشن دینی بود یا میلاد

اهل بیت علیهم السلام بود.

شاید به همین عشق بود که شب میلاد حضرت مولاصاحب الزمان عج پس از عمری

ارادت خالصانه و نوکری ایمه اطهار به میهمانی حق دعوت شد و روز میلاد مولا که در

آسمانها و زمین غلغله ای است حضور ملایک الله است در خاک ابدی اش خفت تا در جشن

اهل بیت عصمت و طهارت شرکت کند.

روح عزیز مرد خدا مرحوم *حسن نجفی سولاری* آرام و شاد و هم نشین با اهل بیت

علیهم السلام باد


انشالله

🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂

روز ارتش قهرمان ایران اسلامی مبارک باد

بسم الله الرحمن الرحیم.        
جملاتی تاملُ برانگیز درباره شهدا ارتش جمهوری اسلامی ایران بمناسبت بیست نهم/فروردین روزارتش حزب الله
تا حالا فکر کردی داستان کدوم شهید جذابتره یا آدم رو بیشتر متحول میکنه؟؟
بد نیست یه دور لیست پایین رو ببینی 
گاهی واقعا انتخاب سخته مگه نه ....؟
🌀شهیدی که مقام معظم رهبری پشت سر او نماز خواند و به او اقتدا کرد. 
(شهید خلبان علی اکبر قربان شیرودی)
🌀شهیدی که خلبانان عراقی در محل شهادتش در بغداد به احترام او یک دقیقه سکوت کردند.
(شهید خلبان عباس دوران)
🌀شهیدی که وصیت نامه ی او را مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه قرائت نمود.
(شهید سروان مسعود آشوری)
🌀فرمانده ای که در ۴ عملیات بیش از ۱۰هزار کیلومتر مربع از خاک مقدس جمهوری اسلامی ایران را آزاد نمود . 
( شهید سپهبد علی صیاد شیرازی ) 
🌀شهیدی که مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه نحوه شهادتش را شرح داد.
(شهید سرهنگ ایرج نصرت زاد)
🌀شهیدی که قرآن را با دست نوشت و با ختم نوشتن قرآن شهید شد.
(شهید سرهنگ شریف اشراف)
🌀شهیدی که پیام داد«به امام و مادرم بگویید که شیاه کوه لرزید اما انشایی نلرزید» و شهید شد
(شهید ستوانیکم وظیفه عبدالحمید انکه در حال پیکار با دشمن درونی و بیرونی خویش بود
 ( شهید سپهبد علی صیاد شیرازی )
🌀شهیدی که اسیر شد و در حال مقاومت به شهادت رسید و لبخند شادی به لبانش نشست
(شهید سرباز محمدرضا صادقی)
🌀شهید آزاده ای که بیشترین مدت۷ اسارت را تحمل کرد
(شهید خلبان حسین لشگری)
🌀شهیدی که در پایان جنگ نارنجک به خود بست و زیر تانک دشمن رفت
(شهید سرباز یوسف حیدری)
🌀اولین شهید ترور بعد از انقلاب ( شهید سپهبد سید محمد ولی قرنی ) .
🌀فرمانده شهیدی که ناو جنگی خود را تا آخرین نفس رها نکرد و به شهادت رسید
(فرمانده ناوچه پیکان ناخدا محمد ابراهیم همتی)
🌀شهیدی که خبر از شهادت خودش داد و گفت مفقود الاثر می شوم
(فرمانده گردان شهادت ل ۹۲شهید ستوان غلامرضا طرق)
🌀شهیدی که گزارش پر صلابتی از مقاومت رزمندگان در چذابه را به امام خمینی(ره) داد
(شهید سرهنگ غلامرضا مخبری)
🌀شهیدی که بخاطر برپایی نماز در اسارت ضد انقلاب به شهادت رسید.
(شهید خلبان حسین قاسمی)
🌀مسیحی که مسلمان شد و بلافاصله به شهادت رسید.
(وازگن آوسیان یا مهدی محمدی)
🌀شهیدی که مالک اشتر نیروهای مسلح بود.
( شهید سپهبد علی صیاد شیرازی ) 
🌀جانباز قطع نخاعی که ۲۴ سال دمر خوابیدن را بدون ذره ای ناراحتی تحمل کرد و به شهادت رسید.
(شهید سرباز رمضان روحی)
🌀شهیدی که دستش در عملیات رمضان قطع شده و آن را در جیبش قرار داده بود تا سرباز ها متوجه نشوند
(شهید زارعیان)
🌀شهیدی که گفت ایران کشور پهناوری است اما برای عقب نشینی من جایی ندارد
(شهید سرتیپ  امیری) 
🌀شهیدی که حج نرفت اما روز عید قربان به شهادت رسید
(شهید خلبان عباس بابایی)
🌀فرمانده ای  که برای معالجه و ملاقات و مراسم دفن و ختم دخترش ازمنطقه عملیات بیت المقدس خارج نشد و بعد به شهادت رسید.
(شهید سرلشگرمسعود منفرد نیاکی)
🌀آیا می دانید اولین فرمانده نیرویی که به شهادت رسید شهیدسرلشکر خلبان جواد فکوری فرمانده نیروی هوایی ارتش بود؟
🌀آیا می دانید اولین وزیر دفاع که به شهادت رسید شهید سرلشگر سید موسی نامجو بود؟
🌀آخرین صاحب منصب نظامی که با ترور شهید شد
(شهید سپهبد علی صیاد شیرازی)
🌀فرمانده ای  که به چریک پیر معروف بود
(شهید سرلشکر حسن آبشناسان)
🌀خلبانی که به شکارچی ناوهای اوزا و قهرمان جنگ های دریایی با عراق معروف بود.
( شهید خلبان حسین خلعتبری) 
🌀خلبانی که وصیت کرد که اگر ذره ای از خاک وطنم، به پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد، آن را با خونم بشوئید.
 ( شهید خلبان حسین خلعتبری ) 
🌀خلبانی که آسمان جنگ را به تسخیر خود در آورد.
( شهید خلبان سید علیرضا یاسینی ) 
🌀خلبانی که کابوسی برای نیروهای عراقی تبدیل شده بود.
( شهید خلبان سید علیرضا یاسینی ) 
🌀خلبانی که ثواب بودن در جبهه را از رفتن به حج بیشتر می دانست 
( شهیدخلبان عباس بابایی ) 
🌀خلبانی که در یک روز بیش از 7 بار به عمق خاک دشمن رفت
( شهید خلبان مصطفی اردستانی ) 
🌀خلبانی که با بیش از ۴۰۰ پرواز برون مرزی بر فراز خاک دشمن و بیش از ۱۸۰۰ ساعت پرواز یکی از قهرمانان جنگ به حساب می آید.
( شهید خلبان مصطفی اردستانی ) 
🌀شهیدی که نقش بسزایی در نزدیکی ارتش و سپاه داشت 
( شهید سپهبد علی صیاد شیرازی )
🌀شهیدی که نابغه نیروی هوایی بود.
( شهید سرلشکر منصور ستاری ) 
🌀شهیدی که با حفظ سمت فرمانده نیروی هوایی ارتش، وزیر دفاع هم بود.
 ( شهید خلبان سرلشکر جواد فکوری ) 
🌀شهیدی که گریه های نماز شبش لرزه به اتاق می انداخت 
( شهید سرلشکر سید موسی نامجو )          🌷

 

 

به یاد ۴۸هزار شهید والامقام ارتش 
شادی روح امام وشهدا  صلوات 🌷

سال نو مبارک

Image result for ‫نوروز ۹۸‬‎

اسفند ماه پدر ...

پدر جان

غروب تو ، طلوع تمام غمهای جهان برای من بود

هنوز جای خالی تو اندوه بار بر سرم هوار می کشد !

نه توان بدست آوردنت را دارم و نه قدرت فراموش کردنت را

که سهم من از تو دوری و دلتنگی همیشگی است

پدرم

ی چیزائی را در زندگیم آنطوری که باید قدرش را بدانم ندانستم

و یکی از آن قدرهای ندانسته ام در زنذگی توئی !

پدر تو تنها تکیه گاهی بودی که هیچ منتی بر من نگذاشتی

و بهترین حس دنیا لبخندهای پاک و نجیبانه ی تو و مادر بود

پدر عزیزم

هر کس از داشته ها و ثروتش می گوید

ولی من گدای گدایم چون تو را ندارم !

باز اسفندماه از راه رسید و برای همه بوی بهار مست کننده است

و من باز دلم برای بوی تنت ، صدای در زدنت ،

و دیدن لبخند خسته ات تنگ تنگ است ...

راستی پدر ببخش که این روزها که درگیر مشکلات هستم بیشتر به تو سر میزنم !

چون با دیدن مزار عزیز و سنگ قبرت و درد دل کردن برایت آرام میشوم

آخر پدر روزگار غریبی است انسانها دیگر دردهای همدیگر را مرهم نیستند !

اگر کوچکترین حرف دلی زدی همه بجای همدردی از تو فرار می کنند !

تو  هم که نیستی تا باز برایت از زندگیم بگویم

آری

بیستم اسفند سالروز بیست و نهمین عروج پدر عزیز و دوست داشتنی ام

" مرحوم حسن نجفی سولاری است "

این فقدان دردناک که برای من عزای همیشگی است را به همه ی عزیزانم تسلیت و تعزیت میگویم .

روحش آرام و شاد

و می دانم که هم نشین با مولای شهیدان است ...

 

میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها و روز مادر و روز زن مبارک باد

رسول اکرم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله: 

حق مرد بر زن این است که [زن] ملازم خانه او باشد،

و به شوهرش دوستی و محبت و دلسوزی کند،

و از خشم وی دوری گزیند،

و آنچه را مورد رضایت اوست انجام دهد،

و به پیمان و وعده وی وفادار باشد. 

متن حدیث : 

للرجل علی المراه ان تلزم بیته و تودده و تحبه و تشفقه و تجتنب سخطه

و تتبع مرضاته و توفی بعهده و وعده. 

«مستدرک الوسائل، جلد 14، صفحه 244»

شوک استعفای حضرت آیت الله موسوی جزایری

سلام علیکم

سخنان این هفته ی حضرت آیت الله موسوی جزایری در نماز جمعه برای مردم خوزستان و بلکه کشور شوک آور بود !

حقیقتا حضرت ایشان از شخصیتهای کم نظیری است که قریب به چهل سال است با زندگی مردم این خطه ی دلاور خیز عجین بوده و هست و شبانه روز در حال خدمت و پیگیری امورات مختلف سیاسی اجتماعی فرهنگی و اقتصادی استان عزیزمان بوده و هستند .

ساده زیستی و بی آلایشی ایشان زبانزد خاص و عام هست  و حضور بی ریا در تمامی عرصه های نظام و انقلاب و جنگ تحمیلی و بازسازی و ... در بین نمایندگان معظم ولی فقیه در استانها خاص و ویژه هست .

در ایام انتقال رهبری از امام امت به رهبرعزیزانقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی خامنه ای مدظله العالی نقش فعال و مهمی در خبرگان ایفا نمودند .

در جنگ تحمیلی آنگاه که اعزام به جبهه نگران کننده شده بود معظم له لباس رزم پوشید و از امامان جمعه ی سراسر کشور خواست تا همه شخصا به جبهه‌ها یورش ببرند و شوک مهمی بود تا سرنوشت جنگ مشخص گردد .

جای جای استان استراتژیک و پهناور خوزستان را با ریز مشخصات اماکن و شیوخ عرب و خوانین بختیاری و سایر اقوام را شناخت کامل داشته و بارها و بارها بحران های ریز و درشت استان را با درایت و تیزهوشی مدیریت و کنترل فرموده اند .

معظم له چون نگینی بین تمام اقوام و طوایف خوزستان می‌درخشند و همه در حول و حوش شخصیت کم نظیر ایشان می چرخند و اگر تنها این موفقیت بزرگ ایشان در این چهل سال باشد کار بی نظیری است .

حضرت آیت الله موسوی جزایری آنگاه که برای مقابله با وهابیون تکفیری احساس خطر کردند با تأسیس شبکه ی الاهواز به تبیین شیعه ی علی علیه السلام و خنثی نمودن تبلیغات احمقانه ی عوامل استکبار جهانی گامهای جدی برداشته و هم اینک نیز فعال هستند .

تاسیس دانشگاه عالی امیرالمومنین علیه السلام برای ترویج علوم دینی در کنار حوزه های متنوع علمیه استان اقدای شایسته و بزرگ است .

ایشان در گسترش کمی و کیفی حوزه های علمیه در سراسر استان و پرورش نخبگان بسیاری در ترویج فرهنگ اسلام و انقلاب و مبارزه با گروههای تکفیری و معاند نقش بی بدیلی داشته و دارند .

معظم له در تمامی مشکلات استان از بیکاری و فقر و جلوگیری از انتقال آب کارون در کنار مردم استان فریاد زده اند و پیگیر مشکلات استان مان بوده اند .

خبر احتمال استعفای این شخصیت کم نظیر کشور واقعا دل دلسوزان و عاشقان ولایت و حضرت ایشان را به درد آورد .
نباید اجازه بدهیم تا استان عزیز خوزستان از حضور مهم و بی بدیل ایشان بی بهره گردد .

لازم است تمامی اقشار ملت و مردم خوزستان با حضور در بیت ایشان و یا تهیه ی طومار و ... از ایشان درخواست نماییم تا انشالله در سنگر نمایندگی ولی فقیه در خوزستان و امام جمعه اهواز را حفظ نموده و این استان مظلوم را رها ننمایند .

اسراییل جدید کجاست !!!

اسرائیل در سال های اخیر در منطقه بسیار کم جمعیت پاتاگونیا منطقه ای حاصلخیز بین آرژانتین و شیلی اقدام به خرید اراضی در سطح وسیع، نموده است.

برخی ازناظران سیاسی احتمال می دهند خرید گسترده زمین درپاتاگونیا توسط اسرائیل به دنبال پیش بینی آیت الله خامنه ای مبنی بر فروپاشی اسرائیل تا بیست و پنج سال دیگر باشد. این افراد معتقدند رژیم صهیونیستی با آینده نگری در صدد یافتن سرزمین جدیدی برای یهودیان در صورت تحقق پیش بینی رهبر انقلاب اسلامی است.
منابع آرژانتینی خرید گسترده زمین در پاتاگونیا توسط اسرائیل و با کمک سرویس های مخفی بریتانیا و عناصر طرفدار صهیونیسم را تائید کرده و اخیرا تعدادی از رسانه های آرژانتین از خرید اراضی پاتاگونیا توسط 'جو لیو' یک میلیاردر انگلیسی برای اسکان دهها هزار اسرائیلی ابراز تعجب و نگرانی کرده اند.
این میلیاردر انگلیسی، در مناطق حایل بین آرژانتین و شیلی، اراضی وسیعی را خریده و معروف است که املاک او چندین برابر بزرگتر از وسعت اسرائیل است. بیشترین اراضی خریداری شده درمنطقه Tierra del Fuego قرار داشته و خرید گسترده اراضی درمنطقه Lago Escondido نیز مد نظر میلیاردهای انگلیسی – یهودی می باشد.
دولت انگلیس ازقرن نوزدهم تاکنون اجرای طرح اسکان یهودیان اسرائیل را دنبال کرده ومعمولا سه منطقه در اوگاندا، آرژانتین و فلسطین را مد نظر داشته که نهایتا بااشغال فلسطین، سرزمین فعلی اسرائیل ایجاد شده است. در عین حال مقامات رژیم صهیونیستی خرید اراضی مناطق دورتر برای تاسیس یک سرزمین ثانوی را در برنامه داشته و در دو سال اخیر به خرید اراضی پاتاگونیا سرعت بخشیده اند.
'طرح اندی نیا - Plan Andinia ' نام پروژه آماده سازی اسکان یهودیان در پاتاگونیا است و در اجرای این طرح، یهودیان برای فرار از وضعیت پیچیده خود درخاورمیانه، حرکت به سوی پاتاگونیا را آغاز کرده اند. رسانه هایی مانند پست اورشلیم نیز با نگارش مقاله و یادداشت، یهودیان را برای مهاجرت به پاتاگونیا آماده می سازند، یهودیان معمولا در مرحله اول به صورت توریست به این منطقه سفر می کنند و سپس خرید اراضی را پی می گیرند. نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی نیز در سفرهای خود به آرژانتین از پاتاگونیا بازدید کرده و هدف اصلی وی تشویق یهودیان صهیونیست برای حضور پررنگ و دراز مدت در این مکان است.
با مراجعه به سایت های اینترنتی می توان دریافت که اکثر گردشگران غیراسرائیلی که به پاتاگونیا سفر کرده اند در خاطرات خود نوشته اند که آنجا پر ازاتباع اسرائیل است.گردشگران اسرائیلی به پاتاگونیا ریخته و حتی زبان عبری را رایج کرده اند. یکی از این گردشگران درخاطرات خودمی نویسد:
'من شب در کنیسه ای در پاتاگونیا خوابیدم. شام را با تعداد زیادی مسافر اسرائیلی خوردیم. فکر می کنم در مجموع 150 نفر بودند. یکی از آنها گفت برای دیدن پسرش که صاحب فروشگاه بزرگی است به اینجا آمده است.
عبری عملا زبان دوم در پاتاگونیا است، در هتل ها و مهمانسراها با زبان عبری صحبت می کنند. منوهای غذا به زبان اسپانیائی و عبری نوشته شده اند. من حتی دیدم که آگهی های خدمات حمل و نقل نیز به عبری بود. فکر می کنم اینجا نسخه جدیدی از فلسطین باشد چون اسرائیل کارهای زیادی برای نفوذ خود در جامعه آرژانتین و بخصوص در پاتاگونیا انجام داده است.'
اگرچه سابقه حضور یهودیان درآرژانتین به قرن شانزدهم و زمان اخراج یهودیان از اسپانیا باز می‌گردد، اما تا سال 1810میلادی جامعه یهودی منسجم در آرژانتین وجود نداشت. در قرن 19بسیاری از یهودیان اروپایی به آرژانتین مهاجرت کردند و آرژانتین دارای بیشترین جمعیت یهودی در آمریکای جنوبی است. ظهور دولت خوان پرون به سال 1946 در آرژانتین، زمان خوبی برای یهودیان این کشور بود.
پرون اولین رهبر آمریکای لاتین بود که دولت اسرائیل را به رسمیت شناخت و با این رژیم در سال 1949 روابط دیپلماتیک برقرار کرد و برای نخستین بار به یهودیان اجازه داد که مقام دولتی داشته باشند. بعد از سقوط دولت پرون در سال 1955، احساسات ضد یهودی شدت یافت و بومیان منطقه بخصوص سرخپوستان ' Mapuche ' در پاتاگونیا شدیدا به حضور یهودیان اعتراض کردند.
در زمان نخست‌وزیری مارگارت تاچر و بعد از جنگ انگلیس و آرژانتین در سال 1982برسر مالکیت جزایر فالکلند که به پیروزی انگلیس انجامید، پروژه پاتاگونیای یهودی رقم خورد و ارتش اسرائیل با حمایت انگلیس، سربازان خود را درپاتاگونیا مستقرکرد.هنوز هم بین هشت تا10هزار سرباز اسرائیلی سالانه به مدت دو هفته در این منطقه آموزش می بینند.گفته می شود که شیلی یک پایگاه زیردریایی در اختیار اسرائیل قرار داده و فردی به نام پل راکورر از سال 2003 تا 2006 که سابقه خدمت در کنسولگری اسرائیل در هوستون را داشته بطورمنظم به پاتاگونیا سفر کرده و ماموریت های دیپلماتیک انجام می دهد.

 


روزنامه محلی لاناسیون
 

برای جشن چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی مان همه می آییم

باور کنید هاشمی رفته و بنا نیست برگردد !!!

باور کنید هاشمی رفته است، دیگر هم برنمی‌گردد!

روزنامه جمهوری اسلامی در مقاله ای به قلم ضیاء مرتضوی نوشت: اسماعیل فرزند بزرگ امام صادق(ع) جوانی بس شایسته و مورد علاقه پدر بود و سخن از امامت وی رفته بود و چنین تصوری وجود داشت که او جانشین پدر خواهد شد، اما او در زمان حیات پدر از دنیا رفت و امام(ع) پس از مرگ او تا خاکسپاری رفتاری ویژه داشت.

*حضرت که پیش‌بینی می‌کرد با توجه به جایگاه فرزندش اسماعیل، در آینده برخی برای اهدافی که دارند، درگذشت اسماعیل را انکار کنند، به امور مرسوم در به‌خاکسپاری اسماعیل بسنده نکرد، بلکه برای تاکید بر فوت او؛ از جمله، چنان که شیخ صدوق روایت کرده، چند نفر از شخصیت‌های شیعه را فراخواند و جمع دیگری نیز آمدند و به سی نفر رسیدند و حضرت دستور داد پارچه را از چهره اسماعیل کنار زدند، خود پیشانی و چانه و گلوی فرزندش را در دو مرحله بوسید و صورت فرزند را به یک‌یک آن گروه نشان داد و اقرار و گواهی گرفت که اسماعیل فوت کرده است و این کار را هنگامی که او را در قبر گذاشت نیز تکرار کرد . با این حال، پس از شهادت امام‌ صادق(ع)، برخی مرگ اسماعیل را انکار کردند و غیبت او را مطرح ساختند و جمعی نیز پذیرفتند! و حال گویا توهم تکرار این مقطع از تاریخ، برخی را نگران کرده است!

*اکبر هاشمی بهرمانی، مشهور به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی فرزند حاج‌میرزاعلی، متولد روستای بهرمان رفسنجان، به شماره شناسنامه 308 که در این کشور زمانی در شمار هسته پنج‌نفره و برگزیده اولیه امام‌خمینی برای شورای انقلاب، شامل وی و عالمان مجاهد مطهری، بهشتی، موسوی اردبیلی و باهنر، رحمه‌الله علیهم، بود و مدتی فرمانده جنگ و سال‌ها رئیس مجلس شورای اسلامی و دو دوره رئیس جمهوری و سال‌ها رئیس مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت نظام بود، در غروب روز 19 دی 1395، هنگام شنا، چنان که اعلام شد، دچار سکته یا ایست قلبی شد و در 82 سالگی درگذشت؛ آن هم در استخری کوچک که بیست سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی ساخته شده بود و برخی از سر وظیفه‌شناسی شرعی شهرت دادند که استخر فرح بوده است!

آقای هاشمی درگذشت و رهبری نظام، حفظه الله، نیز که وی را دوست 59ساله خود خواند، بر جنازه او «نماز میت» گزارد؛ جنازه ایشان نیز پس از تشییع در کنار پیشوا و مراد خود امام‌خمینی و در کنار دوست صمیمی و باوفای خود سیداحمد خمینی، به خاک سپرده شد و تا آنجا که سراغ داریم هیچ کسی در اصل فوت او تردید نکرده است؛ نه کسی درباره او مانند جناب اسماعیل فرزند امام صادق(ع)، ادعای غیبت و «ظهور» دوباره کرده و نه کسی درباره او مانند گفته محمود احمدی‌نژاد درباره هوگو چاوز، قول «رجعت» او را داده و نه دانش بشری می‌تواند دوباره وی را زنده سازد!

*با این حال در این روزها که دومین سال درگذشت قطعی آقای هاشمی رفسنجانی سپری می‌شود و به‌رغم اینکه ایشان صحنه را ترک کرده و زیر خاک آرمیده است، شاهد رفتارهایی درباره آن مرحوم هستیم که نشان می‌دهد گویا برخی نگران زنده بودن و ظهور دوباره ایشان هستند! یعنی اگر «آنان» در 1300 سال پیش، پس از فوت جناب اسماعیل، حیات وی را ترویج کردند تا آن را دستاویز برخی اهداف و مطامع خود قرار دهند، «اینان» نگران آنند که به‌رغم آن همه نشانه و شواهد بر فوت و خاکسپاری آقای هاشمی، ایشان همچنان زنده باشد و باقی در صحنه یا دوباره به صحنه برگردد و مزاحم آنان باشد! این است که به آن رفتارهای ناشی از احساس «وظیفه شرعی» که در زمان حیات آن مرحوم، نسبت به وی و نزدیکانش کردند و کم‌وبیش می‌دانیم و نیز به آن همه بی‌اعتنایی در رسانه‌ای که با بودجه‌ای سرسام‌آور از بیت‌المال عمومی اداره می‌شود، بسنده نمی‌کنند و در آستانه سالگرد درگذشت ایشان، از یک سو به نام فیلم مستند که لابد باید مستند به حقایق باشد، با تحریف‌نامه «هاشمی زنده است» به استقبال آن می‌روند و سخن ستایش‌آمیز امام‌خمینی درباره وی را غیرمستقیم به سخره می‌گیرند، و ازسوی دیگر به صراحت، در آن شهر که دیدیم و احتمالا برای آزمودن و تعمیم بعدی آن، از پشت بلندگوی تظاهرات عمومی و طبعا با بهره‌جستن از اموال عمومی، شعار «مرگ بر هاشمی» و دو خدمتگزار شناخته‌شده دیگر سر می‌دهند تا حاضران همه بشنوند و تکرار کنند و به ثواب انجام «وظیفه شرعی» برسند.

*در شهر قم که خاستگاه شخصیت روحانی آن مرحوم است، اجازه نصب یک پارچه‌نوشته نیز برای اعلان برگزاری یک همایش محدود در یک گوشه شهر و در محیطی دربسته و کنترل‌شده نمی‌دهند و حتی برخی مسئولان محترم به‌رغم هماهنگی و قرار و اعلان قبلی، به هر دلیل از شرکت و سخنرانی عذر می‌آورند و آن دیگری هم خطاب به جمع فراوانی از علما و فضلا با عصبانیت می‌نویسد که «قرار است چند همایش و به مدت چند سال با محوریت آقای هاشمی رفسنجانی برگزار شود؟ و برگزاری این همایش‌ها را باعث تحریک احساسات و موجب پیدا شدن دوقطبی کاذب در قم می‌شمارد»! بگذریم که حتی سال گذشته نیز که یک مسئول محترم فرهنگی -جزاه‌الله خیر الجزاء-، در قم، سالن تحت مدیریت خود را در اختیار همایش بزرگداشت سالگرد رحلت آیت‌الله هاشمی گذاشت، چگونه تحت فشار و حمله این و آن قرار گرفت!

*اینها همه نشان می‌دهد که مرده هاشمی رفسنجانی نیز این قوم را آزار می‌دهد یا از زنده بودن وی ناراحت و نگران هستند و گرنه «مرگ بر مرده» گفتن که عاقلانه نیست. این است که این بنده طلبه و نگارنده ضعیف به سهم خود می‌خواهد اطمینان خاطر دهد که «هاشمی رفسنجانی قطعا رحلت کرده است؛ لطفا باور کنید!»

*پس این همه نگرانی و ترس از چیست؟ و چرا در برگزاری یک مجلس یادبود یا همایش و تجلیل از آن شخصیتی که ده‌ها سال از عمر خود را پیش و پس از انقلاب، صرف خدمت به علم و فرهنگ و سیاست و اقتصاد و پیشرفت این کشور کرده مانع‌تراشی می‌شود؟ اگر این عالم مجاهد و این بزرگ‌مرد خردمند، هیچ خدمتی در ده‌ها سال عمر سراسر خدمت خود نداشت جز همان اقدام خردمندانه در بهره‌جستن از عقلانیت و نفوذ کلمه خود در احیای نام صدیقه کبرا(ع) و نشان دادن جای قریه فدک در سرزمین وهابیت‌زده حجاز و نوشیدن مومنانه از آب آن و ثبت دوباره قصه پرغصه بانوی آب، سلام‌الله علیها، در تاریخ، آیا جای شرمساری نیست که کسانی از سر احساس «وظیفه شرعی» پس از مرگ او نیز آن گونه که اشاره رفت، به جای درود و سلام، شعار «مرگ» بر او سر دهند و با سکوت تاییدآمیز دیگران روبه‌رو شوند؟! و کسانی به حرمت نگاه برخی تنگ‌نظران بهانه‌جوی واقعی یا خیالی، اجازه تبلیغ از یک همایش که اتفاقا برخی مسئولان در آن سخن می‌گویند ندهند؟
*به هر حال، آنچه به شخص آیت‌الله هاشمی رفسنجانی برمی‌گردد این است که نه آن روز که مخالفانِ وی را دشمن پیغمبر(ص) شمردند، بر حقیقت شخصیت او چیزی افزوده شد و نه آن روز که صلاحیت او را برای خدمتگزاری در نظامی که خود از بنیان‌گذاران آن بود، رد کردند، چیزی از حقیقت شخصیت او کاسته شد و نه این روزها که با مجلس یاد و بزرگداشت او نامهربانی می‌شود و علیه او شعار داده می‌شود، پرونده خدمات او در پیشگاه خداوند سبک می‌گردد و نه در چشم و دل مردمان دوستدار او با این حرکات خللی پدید می‌آید.

* اما آنچه به معارضان ثابت‌قدم آقای هاشمی رفسنجانی بر می‌گردد این است که اگر نگران زنده‌ بودن یا زنده شدن آن مرحوم هستند، مطمئن باشند این نگرانی بی‌جاست و ایشان حتما فوت کرده است و به هیچ وجه راهی برای زنده شدن و برگشتن ایشان وجود ندارد! و اگر به‌رغم اذعان به فوت ایشان، خدای‌ناکرده حسادت و خشم‌ و کینه‌ گذشته نمی‌گذارد آرام باشند، راه آن است که تلاش کنند خود را درمان کنند و خود و جامعه را از رذیله «حسادت و کینه‌جویی» خلاص کنند؛ تا نه عرض خود ببرند و نه مایه زحمت دیگران شوند و اگر منشا نگرانی آنان باور جامعه به زنده بودن «اندیشه و سلوک هاشمی رفسنجانی» است و آن را به گمان خود ناسازگار با انقلاب و نظام و مصالح جامعه یا مخالف منافع خود می‌دانند و در پی «تحقق» مرگ آن یا «اثبات» مرگ آنند، باید بدانند که اولا این گونه رفتارهای آنان از قضا به خوبی نشان می‌دهد که «هاشمی رفسنجانی همچنان زنده و پایدار است» و نیک بدانند که «این راه و روش کج آنان را به مقصد نمی‌رساند» و همان گونه که در گذشته، به هدف خود در از میان بردن اندیشه و سلوک هاشمی رفسنجانی به ویژه آنچه مربوط به سال‌های پایانی زندگی‌اش بود و به‌رغم همه خرده‌هایی که می‌توان بر آن گرفت و به نقد آن نشست، نتوانستند برسند، درحال و آینده نیز نخواهند توانست و «هاشمی رفسنجانی به‌رغم اینکه زنده نیست، زنده است» و زنده خواهد ماند چه «خارج از دید»! بماند و چه نماند

برای فرزند اهواز مهدی یراحی

سلام

مهدی یراحی فرزند اهواز و شاید از معدود خوانندگان و هنرمندان خوب کشورمان هست که علاوه بر دغدغه های دینی که همواره بر آن تاکید کرده است چون دارای خانواده ای سنتی مذهبی دارای شناسنامه است
که همواره نسبت به مشکلات اجتماعی در خوزستان عزیز نیز در حد و حدود هنرش و بدون ساختن حواشی نادرست برای نظام و انقلاب اسلامی مان گامهای ظریف و زیبایی برداشته است
آنگاه که مردم خوزستان در تب گرد و خاک و تعطیلی های خسته کننده و خانه نشینی گرفتار بودند

فرزند اهواز با ماسک ضد گرد و خاک بروی صحنه ی کنسرت حاضر شد
و دین خود را به مردم مظلومش ادا کرد
و
در کنسرت اخیر نیز بدون هیچ حاشیه ای لباس کارگران گروه ملی را به تن کرده و بروی سن میرود

درود بر شرفش
مهدی روزی با اذان زیبایش
روزی با ترانه ی قاضی
روزی با ماسک ضد گرد و خاک
و
امروز با لباس کارگران مظلوم گروه ملی
شعور اجتماعی و دغدغه های دینی و هم شهریانش را به نمایش گذاشت .

ای کاش همه ی سلبریتی ها بتوانند همانند این جوان پاک اهوازی بتوانند گامی برای رفع مشکلات مردمش بردارند .

پیشنهاد میکنم روابط عمومی استانداری خوزستان در جلسه ای از این هنرمند خوب مردمی و متدین اهوازی تجلیل نماید .

غلامرضا نجفی سولاری

شیپور اقتصاد ...

*شیپور اقتصاد*


شیپور جنگ !
نهیب مردانگی و شرف !
هنگامی که مرد را از نامرد تشخیص میدهند !

چه زیبا گفت شهید چمران عارف بزرگ انقلاب ما

امروز نیز شیپور اقتصاد است
شیپور مقاومت
شیپور ایستادگی
شیپور صبر و ایثار
شیپور شعب ابی طالب

نکند با این شیپور زمین بخوریم
نکند با این شیپور بلنگیم
نکند با این شیپور مظلومیت امام و شهیدان فراموش مان بشود
نکند با این شیپور ولی در وسط میدان تنها بماند
نکند این شیپور اراده هامان را سست کند
نکند با این شیپور وحدت مان را بگیرند

مگر در جنگ هشت ساله گرسنگی نکشیدیم
مگر با نان خشک و آب جنگی مردانه نکردیم
مگر در جنگ در کنار آب تعداد زیادی از یاران مظلوم مان تشنه شهید نشدند؟
هیچ چیز عوض نشده است
دشمن همان دشمن است و شیطان بزرگ همان شیطان بزرگ ...

مگر با دست خالی و سلاح های سبک هشت سال در مقابل همه ی دنیای استکبار نایستادیم ؟

مگر کشور جنگ زده مان را با دست خالی نساختیم ؟

مگر در مقابل دهها و صدها توطیه های دشمن ثابت قدم نبودیم ؟

امروز هم یکی از همان امتحانات سخت قبلی است و می بایست همه دست بدست هم بدهیم و از این گردنه سالم عبور کنیم ...

بفضل و توفیق الهی و هدایت‌های حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و رهبری های داهیانه رهبر عزیز انقلاب اسلامی ...


*غلامرضا نجفی سولاری*
*اهواز مهرماه ۱۳۹۷*

باز هوای پدرم ...

*پدرم در همه ی خاطره هایم پیداست*

*پدرم یک غزل خسته ولی پرمعناست* ...

همیشه ی ایام این شعر اشکهای پدر را جاری می ساخت :

*برمشامم می‌رسد هرلحظه بوی کربلا*

*بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا*

*تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده*

*تابگیرم دربغل قبرشهید کربلا*

در حرم مولای شهیدان و در حرم حضرت ماه همه جا این شعر را بیاد پدر زمزمه کردم .
به مولای بی دست آقام ابالفضل العباس گفتم :
آقا پدر یک عاشق واقعی و مخلص خاص آل الله بود و هر چشمه ای که در وجودم برای مولا می جوشد تنها جرعه ای از عشق آن مرد بزرگ به مولای شهیدان و حضرت ماه است ...

بدنبال گمشده ام در بین الحرمین می گشتم اشک ریزان گفتم آقا چقدر همچون پدرم عاشق زیارتتان بودند و با این آرزوی عاشقانه قدم به خاک ابدی گذاشتند و رفتند
و من چقدر خوشبختم که توانستم چندبار به پابوسی تان بیایم .
تا این حدیث را دیدم که
آقا امام صادق (ع) فرمود :
هر کس به زیارت قبر جد ما امام حسین (ع) نرود تا بمیرد، ایمانش ناتمام و دینش ناقص خواهد بود به بهشت هم که برود پایین تر از مومنان در آنجا خواهد بود ...

دلم برای آن همه عشق پدر به مولای شهیدان شکست وگفتم مولاجان مگر میشود کسی چون پدر پاک سیرت و مخلص من که روح و جانش همیشه کربلا و مولای شهیدان و آقا ابالفضل و رقیه و ... بود شامل این حدیث بشود ؟؟؟
قطعا اینگونه نیست اگر چه بارها و بارها به نیت آن یگانه ی زندگیم زیارت‌ها خواندم و محبان خواندند و قطعا از این زلال معرفت روح پاکش متنعم گشته است ...

روح عزیزش آرام و همجوار مولای شهیدان و آقام ابالفضل العباس علیهم السلام باد ...

تقدیم به ارواح طیبه ی مومنین و مومنات و شهدا و امام شهیدان الفاتحه مع الصلوات ...

*اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم الشریف*

برای معلمی که بناچار لودرچی شد !

همه سراسیمه بودند .
از سر شب عراقی‌ها بشدت منطقه را می کوبیدند .
با خمپاره و توپ و آرپی جی یازده و ۱۰۶ و ...
چون فاصله ی خطوط پدافندی زیاد نبود .

لحظه ای در سنگرم برخاستم تا منطقه را براندازی کنم تا خم شدم که بنشینم یک گلوله ی آرپی جی یازده از روی سنگرم رد شد بگونه ای که حرارتش را حس کردم شانس آوردم اگر هنوز ایستاده بودم قطعا تکه تکه میشدم !

مدتی بود بدلیل فرسودگی خاکریزها و ترکش گیرهای خط مقدم درخواست لودر کرده بودیم و ظاهرا از لشگر این درخواست اجابت شده بود .
لذا از دور صدای لودری بگوش می‌رسید که مشغول کار بود و مرتب نزدیک و نزدیکتر میشد .

بچه ها می گفتند علت آتش سنگین عراقی‌ها سروصدای این لودر است !
لودرچی از سرشب کارش را با تاریکی هوا آغاز کرده بود تا رویت نشود و براحتی مورد هدف قرار نگیرد .
و این سرو صدا در تاریکی و آرامش شب بگوش عراقیها رسیده بود و حساس شده بودند شاید تصور می‌کردند صدای تانک و ادوات جنگی است !

تقریبا حدود اذان صبح نماز را خواندیم و پست مان را تحویل دادیم ولی هنوز صدای لودر در فضا می پیچید که حالا دیگر نزدیک سنگرهای ما رسیده بود .

خوابیدم و صبح که برخاستم دیگر خبری از گلوله باران عراقیها نبود و منطقه آرام بود آرام بود و دیگر صدای لودرمان نمی آمد .

اما خبر تاثربرانگیزی دهان به دهان بچه های گردان می‌چرخید گفته میشد :
لودری که تا نزدیک طلوع آفتاب یک نفس کار کرد و شجاعانه و خستگی ناپذیر تمامی خاکریزها و ترکش گیرهای منطقه را ترمیم کرده بود بشهادت رسید !

او از جان گذشتگی و شجاعت خاصی در انجام این کار داشت و برای اولین بار بود که بناچار پس از شهادت لودرچی لشکر بعهده گرفت .

نزدیک طلوع آفتاب که تقریبا کارش را که کاملا به اتمام رسانده بود مورد هدف عفلقیان بعثی قرار گرفته بود .

و شاید در مناجاتش از خدا این توفیق خواسته بود و به درجه ی اجابت رسیده بود .

آری این معلم و لودرچی شجاع و‌جانبرکف مهندسی رزمی لشگر هفت ولیعصر (عج) معلم شهید کریم جعفری بود که برای یاری دین حق به جبهه ها آمده بود و هنوز خاطرات شیرین معلمی و تلاوت قرآن برسرصف صبحگاهی مدرسه دهان به دهان دانش آموزان مناطق محروم و مختلف خوزستان میچرخد .

او که بعد از شهادت سردار شهید محمدعلی جعفری دیگر یک لحظه هم در شهر قرار و آرام نداشت و از مدافعان خرمشهر قهرمان در سقوط و در فتح بود در دوم آبان ماه ۱۳۶۵ به سوی معشوقش بپرواز درآمد .

پس از شهادت در کشوی میز مدرسه ای که مدیریت آن را بر عهده داشت تعدادی دفترچه بانکی مشاهده شد که از حقوق و مزایای ناچیز معلمی اش برای دانش آموزان بی بضاعت افتتاح کرده بود .

سرانجام در تاریخ دوم آبان ماه ۱۳۶۵ معلم شهیدمان را در گلزار شهدای اهواز در زمین کاشتیم و ثمره ی آن درخت تناور دکتر مهدی و دکتر خورشید عزیزند که بوجودشان مفتخریم .

*یادش گرامی و درکنار پدر و مادر شهیدپرورش هم نشین مولای شهیدان باد*.

فقط مرگ باعث جدایی ما نیست !!!

 

👈آن لحظه که همسرت، لباس جدیدش را میپوشد و دور خودش می چرخد، اگر سر بلند نکنی و ستایش نشود اولین قدم را برای از دست دادنش برداشته ای!


👈وقتی هر صبح با اشتیاق در چشمانت نگاه میکند شاید که تو در آغوشش بکشی و بگوئی مطمئن باش من هستم و تو بی تفاوت، بلند میشوی و میگوئی دیرم شد...قدم بعدی ست...


👈آن لحظه که در رستوران مقابلت مینشیند و تو بی توجه به چشمان بی قرار او، به مشتریهای میز کناری نگاه میکنی...


👈آن وقت که روز سالگرد ازدواجتان را فراموش میکنی و او با کیک و دسته گل به خانه می آید...از تو دور میشود.


👈شبهای تولدش را اگر بی شمع به خانه بروی و یادت نباشد که چقدر روزهای تولدش را دوست دارد، باز هم یک قدم دیگر برداشته ای.


👈اگر یادت نباشد که چه رنگی را دوست دارد، دیگر دلش نمی آید برای خاطر تو، گیره های رنگارنگ بخرد و لباس رنگی بپوشد.


👈اگر یادت برود به انگشتانش نگاه کنی و بگوئی رنگ لاک ناخنهایش را دوست داری، میبینی که شاید هفته ها یادش برود رنگ لاکش را عوض کند و یا دیگر ناخنهایش رنگ لاک به خود نبیند.


👈وقتی قیچی به دست مقابلت مینشیند و میگوید بازهم یک موی سفید دیگر، میشود کوتاهش کنی؟ باید بدانی که وداع با طراوت زنانگی برایش سخت است. اگر همان وقت نگوئی، موهای سفید هم به اندازه موهای سیاه به تو می آید، او را به سکوتی دلگیر فراخوانده ای.


👈وقتی آرام آرام خانه ات رنگ سکوت میگیرد و صدای خنده های بی هوای او در هیچ کجا نمیپیچد، وقتی با اشتیاق مینشیند پای سریالهای عاشقانه، باید بدانی که یک چیز مهم را در وجودش کم دارد. عاشقی کردن را از یادش برده ای که حالا دنبال خیلی چیزها یا در کتابها میگردد و یا در فیلمهای خیالی.


👈او میداند که مردانگی سخت است و کشیدن بار زندگانی بر دوش یک مرد سخت تر...


👈برای همین است که زن هم پابه پای تو کار میکند و جان میکند در این هوای آلوده و هجوم حمله هوسهای مردانه میداند که باید بار بردارد از روی شانه هایت چه درخانه و چه بیرون از خانه.


👈اما تو، در تمام آن لحظه ها که او از زنانگیش فاصله میگیرد تا تو را تنها نگذارد، اگر یادت برود که مراقبش باشی، آرام آرام و شاید برای همیشه از دستش بدهی.


👈زنها میخواهند کودک بمانند، حتی مادر هم که باشند، باز هم میخواهند کودکی کنند.


👈زنها، رئیس جمهور هم که باشند، دلشان تکیه گاهی امن میخواهد، دلشان میخواهد یکی نازشان را بکشد، قربان صدقه همه چیزشان برود. اگر نگذاری سر بر شانه احساس تو بگذارد، دلواپسی هایش، مدام می رود و بر میگردد.


👈وقتی همیشه توی خودش باشد و آرام آه بکشد، وقتی به جای قهقهه های شاد قدیم، فقط لبخند میزند و ساکت می ماند، رفته است

 


🔴نمرده ... اما رفته....
زنها وقتی میروند دیگر وقت برگشتن همه چیز را برنمیگردانند...
زنها بخشیدن را خوب بلدند...
اما وقتی یک بار رفته باشند...
هیچ چیزشان مثل روز اول نمیشود...

رویای ناتمام شهیدان ما ...

رویای ناتمام شهیدان ما ...

💠 می دانی ؟


* هنوز که هنوز است سنگرساز بی سنگر حسین گودرزی از عملیات بر نگشته...❗️؟

* هنوز که هنوز است مدرسه و کلاس درس و شاگردان معلم شهید کریم جعفری منتظر زنگ کلاس رفتن هستند اما معلم کلاس در خاک و خون غلتیده است ...


* خبر دارید که شهید عزیز دشت بزرگ و شهید مقداد جوانمردزاده و غلامعلی دهقان آن دلیرمردان عملیات کربلای 4 بعد داز فراق 13 ساله به میهن بازگشتند ...❗️؟

* از بدن بی سر شهید جنگهای چریکی نامنظم ابراهیم عرب خبری دارید ...❗️؟

* هنوز از شلمچه صدای فریاد قاسم ابن الحسن (ع) مسجد عشق ، شهید شهرام صفایی می آید...❗️

* هنوز صدای مناجات و دعاهای رزمندگان از حسینیه ی پادگان لشگر ولیعصر (عج) به گوش می رسد...❗️

* هنوز وصیت نامه خواهرم حجاب... شهرام صفایی و غلامعلی دهقان خشک نشده است ...❗️

* هنوز که هنوز است شهدا می ترسند از اینکه امام را تنها بگذاریم...❗️


* هنوز که هنوز است اسفندیار کیان پور نگران هیات عزاداری باب الحوائج آقا ابالفضل العباس (ع) است ؟

* هنوز سنج و دوهل های مسجد به انتظار دستان عاشق دوهل زنان هیات مان شهیدان شهرام صفایی و عزیز دشت بزرگ نشسته اند ؟

* هنوز ملائک الله شوق زیارت نمازهای عارفانه ی سردار شهید حاج عبدالحسین آقایی از فاتحان عملیات والفجر 8 را دارند ؟

* هنوز جای جای مسجد عشق (مسجدابوالفضل کیان) خاطرات اشکهای شبانه ی شهید رضا نیکفرجام را فراموش نکرده اند ...

* هنوز چشمان اشکبار ام الشهداء هلیسایی ، منتظر بازگشت پیکر مطهر سردار غریب سپاه اسلام حاج روزبه هلیسایی است ...


* و هنوز که هنوز است شهدا بند پوتین هایشان را باز نکرده اند و منتظر منتقم حسین علیه السلام هستند تا دوباره در رکابش شهید شوند...❗️

***
ای کاش ،
همه و همه از صدر تا ذیل بیاییم و به راه بیاییم ....


*باستقبال سالگرد شهادت معلم شهید کریم جعفری دوم آبان 1365*


غلامرضانجفی سولاری

🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤

*فرمول های ترور شخصیت را بدانیم*

عاملان ترور شخصیت، برای تخریب و تضعیف شخصیت های پر نفوذ و تاثیرگذار، از فرمولی معین و شناخته شده تبعیت می کنند. اگرچه درصد استفاده از این فرمول برای همگان یکسان نیست، اما روال کلی آن به شرح زیر است. در فرآیند ترور شخصیت که در ادامه می خوانیم، ممکن است، الزاماً همه آن برای همگان استفاده نشود اما هر چه فرد مورد نظر موجه تر و دروغ آنها بزرگتر باشد، ضریب استفاده از این فرمول افزایش می یابد و حمله به هدف از زوایای زیادی صورت می گیرد. گاهی ممکن است، روند استفاده از این فرمول به همین ترتیب و در طول هم صورت نگیرد. بلکه در مواردی دیده شده است که به موازات یکدیگر فعال می شوند. توضیح دیگر آنکه، پسوند «ساز» که در میان اکثر آنها دیده می شود، به این دلیل است که عاملان ترور همه چیز را می سازند در حالی که در اصل، هیچیک از ادعاها، به شکلی که آنها می گویند، واقعیت ندارد و تنها ساخته ذهنیات آنهاست.
 1- زمینه سازی (تخریب نرم و غیر مستقیم)
به طور کلی دو نوع استراتژی برای تخریب وجود دارد. اولی آن است که سوژه ای را به عنوان شخصی منحرف معرفی کنی و شخصیت آن را مورد ترور و تخریب قرار دهی و سپس برای اثبات گفته های خویش، مصداق هایی برای این ادعا بیاوری. اما در پیش گرفتن این استراتژی به سادگی جوابگو نیست. خصوصاً زمانی که نسبت به عاملان ترور نگاه تردید آمیز وجود داشته باشد و فرد مورد تخریب از اعتبار و اعتماد عمومی سرشار باشد.استراتژی دوم بر این اساس است که مقدمه چینی های زیادی انجام دهی، و به قول معروف صغرا کبرا بچینی، عوامل و نشانه های متعددی از انحراف را بازگو کنی، سپس سوژه مورد نظر را به عنوان یکی از مصادیق گفته های پیشین خود معرفی کنی.در این حالت چون از قبل آمادگی های ذهنی لازم، به مخاطب داده شده است، موجب می شود که نگاه تردید آمیز از روی عاملان ترور برداشته شود. در واقع این استراتژی یک نوع تخریب نرم و غیر مستقیم به حساب می آید.از طریق بستر سازی و مقدمه چینی، دروغ هایی که در حالت عادی گوش شنوایی ندارند، ضریب باور پذیری خود را افزایش می دهند.زمانی که ماشین ترور کلید می خورد بستری سازی و زمینه سازی و آماده سازی اذهان عمومی حکم استارت ماشین را دارد. در حالت عادی یک شخصیت محبوب و یک چهره شناخته شده، که تا دیروز مورد قبول طیف مشخصی از جامعه بوده است، به راحتی تخریب نمی شود و از همان ابتدا قصد عاملان ترور بر ملا می شود.در واقع پیش از آنکه فرد،  مورد تخریب و تضعیف عاملان ترور قرار گیرد، لازم است آمادگی های ذهنی برای مخاطب ایجاد شود تا ضریب باور پذیری آنها افزایش یابد. از همین رو اقداماتی در جهت مقدمه چینی صورت می گیرد. مثلاً فلان شخص قرار است ترور شخصیت شود. قبل از آنکه خود شخص به میدان بیاید، ویژگی ها، نشانه ها، خصلت ها، رفتارها و خصوصاً ویژگی های بارزش و هر آنچه که فرد با آنها در میان افکار عمومی شناخته شده است، مورد هدف قرار می گیرد. سپس خودش.مثلاً ویژگی او این است که دوستان زیادی دارد. پس، دوستان زیاد داشتن به عنوان یک عامل انحراف معرفی می شود.در واقع نه تنها خود فرد بلکه دیدگاه ها، تمایلات، نگرش ها، عقاید، و ... و تمام حواشی زندگی فرد مورد سوال قرار می گیرد. بی آنکه به طور مستقیم از او نامی برده شود، غیر مستقیم مورد تخریب قرار می گیرد.یعنی در ابتدا گفته نمی شود، فلانی بد است، بلکه می گویند، فلان کار بد است. که بعد از مدتی بگویند فلانی فلان کار را می کرد پس او نیز بد است. تا از این رابطه بتوانند به اثبات گفته های خویش برسند.
 2-  شک سازی
همواره مخاطبان، اطرافیان و خصوصاً گروه اجتماعی فرد، تا پیش از این، نسبت به شخص مورد تخریب واقع شده، دارای برداشت ها و ذهنیت های خاصی هستند. به همین خاطر عاملان ترور تمام تلاش خود را در راستای در هم شکستن همین ذهنیت های قبلی مخاطبان انجام می دهند. ایجاد بدبینی، شک و شبهه در مفروضات و برهم ریختن معادلات ذهنی مخاطبان از اصلی ترین کارهای آنها می باشد. به طوری نوع نگاه و نگرش افراد به کلی دچار تغییر شود. حتی کاری می کنند که ویژگی های مثبت فرد که اصلاً جایی برای تخریب ندارد، با دیده تردید نگریسته شود.
 3- دشمن سازی (فرضی)
این یکی از شیوه‌های قدیمی سیاسیون کهنه‌کار است که برای بقا و ماندگاری در قدرت از آن استفاده می‌کردند . در این شیوه سعی می‌شود تا از طریق رسانه‌ها و مطبوعات، سوژه مورد نظر را در چشم مخاطبان خود ، به شکل یک دشمن نشان دهند . همیشه داشتن یک دشمن فرضی می‌تواند اقدامات عاملان ترور را محق و معتبر جلوه دهد و زمینه را برای هر نوع اقدامی فراهم آورد. در چنین مواقعی، وجود یک دشمن فرضی می‌تواند سرپوش مناسبی برای اقدامات غیر اخلاقی و ناعادلانه باشد. استفاده از این شیوه خود می‌تواند به تحریک افراد جامعه و تقویت انگیزهای آنها برای اقدام علیه سوژه مورد نظر کمک کند.
  4- خطر سازی
وقتی بگوییم دشمن داریم، پس یعنی خطر هم داریم. این طور القا می شود که با حضور چنین فردی در جامعه، خطرات زیادی افراد را تهدید می کند. بارها و بارها و به شکل های مختلف انواع خطرات جانی، مالی، اعتقادی، ناموسی، امنیتی، حیثیتی و ... گوشزد می شود. وجود خطر از جانب سوژه مورد تخریب، ذهنیتی است که باید به مخاطبان القا شود تا از این طریق احساس خطر و تهدید و ترس در آن ها شکل گیرد. به طوری که جامعه مخاطب از امنیت خود، یا خانواده، دوستان و همکاران و ... احساس نگرانی پیدا کنند.
 5- تصمیم سازی
حال بعد از خطرسازی، خطر زدایی به میان می آید. در واقع با ایجاد این حس خطر، یک نوع خلا امنیتی ایجاد می شود که در مقابل آن، عاملان ترور برای پر کردن این خلا، راهکارهایی را بر ضد سوژه مورد نظر ارائه می دهند.همه این اقدامات یعنی همان ایجاد ترس و احساس خطر، به منظور بهره برداری برای کسب حمایت صورت می گیرد. با ایجاد چنین احساساتی، مخاطب تحریک می شود. و انگیزه آنها برای هر نوع اقدامی در جهت تضعیف و تخریب سوژه موردنظر قوی می شود. و آنها به خوبی می دانند که چگونه باید رفتار مخاطبان را تحت کنترل خود در آورند و به سوی اهداف و قصدهای مورد نظر خود راهبرد کنند.  از آن پس، سیلی از درخواستهای ویژه از عموم و مسئولین به منظور اقدام علیه فرد به راه می افتد.
 6- هویت سوزی و هویت سازی
عاملان ترور با این دغدغه جدی روبه رو هستند که چگونه می توان گذشته و سابقه حقیقی فرد را از درون هویت او بیرون کشید. تمام تلاش ها و اقدماتی که صورت می گیرد در همین راستا است. زمانی که فرد دارای وجهه و سابقه مثبت و سازنده ای باشد، کار عاملان ترور را با دشواری روبه رو می کند.تحریف ماهیت فرد، از اصلی ترین اقدامات آنهاست، به طوری که هویت آن در اذهان عمومی تغییر کند.در واقع آنها دست به یک جعل هویت می زنند و تمام تلاش خود را می کنند تا این سابقه را از هویت او پاک کنند. هویت واقعی فرد از بین می رود، و با تصویر سازی هایی که انجام می دهند، هویت جدیدی برای او می سازند. که این هویت تخریب چهره و تضعیف فرد را به همراه دارد.
 7- تصویر سازی
 در سطح جامعه و افکار عمومی، تصویری از فرد مورد حمله واقع شده، ایجاد می کنند. تصویری خوفناک و منفی، به طوری که مورد انزجار و تنفر جامعه قرار گیرد. تصویری وارونه و ساختگی که با واقعیت هیچ ارتباطی ندارد. تصویری که تنها به میل عاملان ترور می باشد. 
8- پنهان سازی
پنهان سازی حقایق زندگی فرد، اعمال، رفتارها، دیدگاه ها، غباری تاریک آن را می پوشاند و از دیده عموم دور می گردد. کسی نباید بفهمد که واقعیت چیست؟ فردی که تخریب می شود، حقیقتاً کیست؟ برای چه مورد هدف قرار گرفته است؟تخریب و ترور شخصیت در قالب افشاگری و روشنگری مردم جامعه و مسئولین و از سر دلسوزی صورت می گیرد! در حالی که چنین واقعیت مهمی پنهان می شود که تخریب فرد به نفع چه کسانی تمام می شود.  
9- بهانه سازی (برجسته سازی نقاط ضعف)
در این شیوه، دشمنان در کمین نشسته اند تا نقاط ضعفی را بیابند، و از آن به عنوان حربه تخریب، علیه فرد استفاده کنند و مورد سرکوب روحی و روانی قرار می دهند. اگرچه از آن به عنوان نقاط ضعف یاد می شود، اما حقیقتاً نقطه ضعف به شمار نمی آیند بلکه تنها ساخته توهمات ذهنی دشمنان می باشد و عاملی برای بهانه جویی دشمنان به شمار می آید. و آن را دستمایه قرار داده و به برجسته نمایی آنها می پردازند. در واقع آنها دست به یک معادله ناعادلانه می زنند و عمداً تمام نقاط مثبت و حقایق شخصیت فرد را نادیده می گیرند.اغراق یکی از تکنیک های آنهاست. عوامل تبلیغاتی با بهره‌گیری از این شیوه دست به پخش مطالب مبالغه‌آمیز می‌زنند . آنها سعی می‌کنند مطالب کوچک را بسیار بزرگتر از آنچه وجود دارد جلوه دهند و همچنین قادرند از مطالب بزرگ به شکلی ضعیف و در زمان ، مکان و جایگاهی که به چشم نمی‌آید ، بهره‌برداری کند . 
 10-  متهم سازی
در مدت زمان اندکی انواع و اقسام اتهامات بی‌پایه و اساس و برچسب‌های دروغین به فرد زده میشود. شخصیت فرد را با برچسب های مختلفی اعم از جاسوس، عامل بیگانه، شورشی، خودفروخته، مدعی دروغین، شیاد، کلاهبردار، داشتن فساد اخلاقی، مالی مورد تخریب قرار می دهند. در حالی که تنها با به کارگیری شگرد کلی گویی و استفاده از بارمعنایی کلمات، ذهنیتی منفی به مخاطبان القا می کنند و افکار و قضاوت های آنان را تحت الشعاع دروغ های خود قرار می دهند.عاملان ترور شخصیت از این باور شرطی شده در میان مردم «تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها» سواستفاده می کنند و آن ها را به سمت اهداف خود سوق می دهند.مجریان تبلیغات سیاه، به شدت از نقاط حساس روانی مخاطبان خود سود می جویند. با دست گذاشت روی نقاط ضعف مخاطب، اتهاماتی متناسب با آن را به سوژه مورد نظر وارد می کنند و از این طریق ضربه مهلک خود را وارد می کنند. زیرا می دانند که از این راه ماشین ترور، قربانیان بیشتری خواهد داشت.همانطور که قبلاً هم اشاره شد، از این تکنیک به عنوان بهره گیری از عاطفه گیرندگان پیام یاد می شود. تکنیکی که از سایر روش ها قدرتمندتر و کارسازتر است به طوری که حتی بدون داشتن استدلال منطقی، به سرعت می تواند تحت باور مخاطبان خود در آید. 
 11- پرونده سازی
با کشاندن فرد به زندان، تشکلیل پرونده، دادگاهی کردن او، وجهه و اعتبار او را زیر سوال برند. در حالی که بسیاری از پرونده های روشنفکران و متفکران، اهل قلم، شخصیت های فرهنگی، جنبه سیاسی و امنیتی نداشته است. با چنین پرونده سازی هایی قصد بر این است که طیفی از جامعه وابسته به فرد مورد نظر، مورد تضعیف قرار گیرد. 
12-  پاپوش سازی (جرم سازی، مدرک سازی، جعل اسناد)
زمانی که نتوان نقاط ضعف برجسته ای را پیدا کرد، در تایید اتهامات ساختگی شروع به مدرک سازی، جعل اسناد، ساختن شاکیان خصوصی، شهادت های درغین علیه فرد می شود. تا از این طریق دروغپردازی ها، وجه قانونی پیدا کند.یکی از توطئه هایی که در سازمانهای جاسوسی دنیا مانند سیا و موساد کاربرد فراوان دارد پاپوش درست کردن است.یعنی به شکلی ساختگی شرایطی فراهم آورند که فرد یا کشوری را متهم جلوه بدهند. از شیوه های مورد استفاده: 

   * جعل اسناد 

جعل و تقلب در اسناد و مدارک و تصویر به منظور مدرک سازی و وارد کردن اتهام یا تخریب کردن وجهه. چنین توطئه هایی، از ترفندهای سازمان های اطلاعاتی در سراسر دنیاست.

 * شاکی خصوصی

 تحریک فرد یا کسانی برای اقامه دعوا از شخص یا کشوری آن هم بر اساس دلیلی واهی و بی اساس یا بر پایه مدارک جعلی.

 * شهادت دروغ 

به دروغ علیه فردی در مجامع رسمی شهادت دادن و یا قسم دروغ خوردن.

 * اتهام فساد اخلاقی

از انحرافات اخلاقی او سخن به میان می آید و زندگی خصوصی فرد وارد می شوند. به دروغ و کذب به فرد نسبت های ناروا میدهند. و حتی برای اثبات گفته های خویش افرادی دست نشانده را علم می کنند تا از فرد به دلیل فساد اخلاقی شکایت کنند و شهادت دهند. نمونه چنین شیوه ترور شخصیت را می توان در سیره بزرگان یافت.

 

 کنیز زیبارو  و طرح  ترور شخصیت امام موسی کاظم (ع)هاروندر پی ناموفق ماندن در نقشه های بی شمار خود علیه موسی بن جعفر علیه السلام دستبه یک ترفند جدید زد: کنیزی زیبا روی به زندان حضرت فرستاد تا خدمتکار ایشان باشد تا از آن به بعد هر اتهامی که را که خواست، به حضرت وارد سازد. حضرت آن کنیز رابازگرداند و با قاطعیت تمام فرمود:

" شما هستید که با اینچیزها خوشحال می شوید! من به این امور احتیاجی ندارم". 

هارون لبریز از خشم و غضب گفت:کنیز را به زندان برگردانید و به حضرت بگوئید: ما شما را با رضای خاطر خودتاندستگیر و زندانی نکرده ایم تا در برنامه ریزی، ملاحظه خواست شما را بکنیم. دستوراجرا شد و پس از مدتی هارون گفت:آهسته از روزنه نگاه کنید که حضرت با کنیز زیبارویچه می کند! مأمور لحظه ای رفت و برگشت و گفت: قربان کنیز، روی زمین به سجده افتادهو گریه می کند و فریاد می زند: “قدوس، سبحانک، سبحانک!” 
هارون گفت: به خداقسم، کنیز را سحر کرده است. او را حاضر سازید. وقتی کنیز را آوردند، حالتی عجیب داشت. سخت می لرزید و نگاه خود را به آسمان دوخته بود.

🏴آنچه از حسین که کمتر به ما گفته‌اند🏴

🏴آنچه از حسین که کمتر به ما گفته‌اند🏴

⚠امام حسین را فقط در چند ساعت آخر زندگی‌اش خلاصه کرده‌ایم در حالی که از ۵۷ سال زندگی او بی خبریم.

✅امام حسین در جنگ‌های جمل و صفین، مثل سربازهای ساده در میدان جنگ حاضر شد؛ در حالی که می‌توانست به بهانه آقازاده بودن، خود را از رزم، معاف کند.

✅امام حسین عاشقانه خانواده‌اش را دوست داشت و به آنها محبت می‌کرد و حتی برای همسرش رباب، شعر عاشقانه می‌سرود.

✅در حال اعتکاف و طواف خانه خدا، شخص مقروضی از ایشان تقاضای کمک کرد و امام حسین اعتکاف خود را شکست تا از طلبکار، تقاضای مهلت کند.

✅هیچگاه هیچ پست و مقامی را از پدر خود که حاکم تمام ممالک اسلامی بود طلب نکرد. امام حسین کشاورز بود و هر روز بر روی اراضی خود کار می‌کرد.

✅در ماجرای صلح امام حسن با معاویه، با برادرش همراهی کرد و سخن هیچ مخالفی را نپذیرفت. پس از شهادت برادر نیز تا زمان مرگ معاویه به پیمانی که معاویه بارها آن را شکسته بود، متعهد ماند.

✅هیچگاه هیچ سائلی از خانه او دست خالی بر نمی‌گشت و نه تنها به فقرا کمک می‌کرد بلکه آن‌ها را از گدایی بی نیاز می‌کرد.

✅در ماجرای خاکسپاری امام حسن، به خاطر جلوگیری از نزاع، به دفن نشدن برادرش در کنار رسول‌الله رضایت داد.

✅کنیز خود را به خاطر اینکه یک دسته‌گل به ایشان هدیه داد، آزاد کرد.

✅در ماجرای بیعت اجباری با یزید، در حالی که می‌توانست مثل عبدالله‌بن‌زبیر در مکه پناهنده شود، این‌کار را نکرد تا حرمت کعبه خدشه‌دار نشود.

✅وقتی به سپاه هزار نفری حربن‌یزید ریاحی برخورد کرد، نه تنها از عطش لشکریان دشمن سوء‌استفاده نکرد بلکه همه لشگریان دشمن را سیراب کرد. حتی امام‌حسین دستور دادند که اسب‌های دشمن را هم سیراب کنند.

✅وقتی که فهمیدند مردم کوفه از بیعت خود برگشته‌اند، برای جلوگیری از جنگ و خون‌ریزی به دشمن گفتند که از رفتن به کوفه منصرف شده‌اند و بر‌می‌گردند ولی ابن‌زیاد مخالفت کرد.

✅وقتی حربن‌یزید ریاحی به دستور ابن‌زیاد اجازه بازگشت به امام حسین نداد، اصحاب به ایشان پیشنهاد دادند که با لشکر کوچک حُر بجنگند و از مهلکه فرار کنند ولی حضرت سیدالشهداء فرمودند:
من شروع کننده جنگ نیستم.

✅در حالی که تعداد سربازان ایشان کمتر از صد نفر بود، به آنها فرمودند هر کسی که بدهکار است نمی‌تواند با ما باشد و دو نفر از سربازان، به همین دلیل شبانه از امام حسین جدا شدند.

✅زمین کربلا را شصت هزار درهم از صاحبان آن خریدند و به همان‌ها بخشیدند تا خون او در زمین دیگران ریخته نشود.

✅مردم در هنگام دفن امام‌حسین، آثار زخم‌هایی کهنه بر دوش ایشان دیدند. امام سجاد فرمودند این زخم‌ها اثر کیسه‌هایی است که پدرم شبانه به منزل نیازمندان می‌بُرد.

#امام_حسین
🌱 @saqaleyn