بسیجیان ،جهادگران و نظامیان دریادل ایران اسلامی

بر اساس آیات قران و احادیث و در راستای اطاعت از رهبری و نشر فرهنگ ایثار و شهادت و فرهنگ بسیجی و جهادی و ارزش های دفاع مقدس

بسیجیان ،جهادگران و نظامیان دریادل ایران اسلامی

بر اساس آیات قران و احادیث و در راستای اطاعت از رهبری و نشر فرهنگ ایثار و شهادت و فرهنگ بسیجی و جهادی و ارزش های دفاع مقدس

دلنوشته ای که اشک را بر چشمان همه جاری ساخت

دلنوشته ای که اشک را بر چشمان همه جاری ساخت


دلنوشته ای که اشک را بر چشمان همه جاری ساخت 

( 22 مرداد ماه 94 )





دختر شهید حسین بادپا شامگاه چهارشنبه در همایش ایثارگران با حضور حاج قاسم سلیمانی، استاندار کرمان و جمعی از مسوولین در جشنواره هفته فرهنگی اقتصادی کرمان در تهران متنی یا بهتر بگوییم دلنوشته ای را برای پدرش خواند که اشک را بر چشم همه حاضرین جاری کرد.


پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران  :

نامه دختر شهید اینگونه شروع شد: شاعری جایی نوشته بود عقل پرسید که دشوار تر از مردن چیست، عشق فرمود که فراق از همه دشوارتر است؛ بگذشت در فراق تو شب های بی شمار هرشب به این امید که فردا ببینمت.


بابای من

مرد بالابلند دیروز و هزار تکه امروزم، هرگز تصور نمی کردم روزی بیاید که ثانیه ها برایم سالی بگذرد از غم فراقت، روزی بیاید که لبخندت را گم کنم بین خطوط مبهم روزگار، روزگاری که هیچ وقت بی تو بودن را در آن نمی دیدم.


بابا همیشه دعایت این بود که پیوند بخوری به دوستان رفته ات و بشوی یکی از همان سنگ های مشکی گلزار شهدا، دست به کار شدی و مریدگونه مرادت سردار سلیمانی را راضی کردی تا بتوانی از تعریف هایی به اسم مرز بگذری و در کنار حریم بزرگ بانوی قصه عاشورا به پاسبانی بپردازی.


بابای خوبم
تو مشق عشق را از سنگرهای تف دیده اهواز شروع کرده بودی و در آب های خروشان الوند به اوج رسانده بودی؛ رفقایت که آسمانی می شدند شوقت برای رهایی بیشتر می شد غافل از اینکه اذن رفتن شما در دست های با کفایت عمه سادات بود و خونت می بایست بشود سنگفرش حرم بانوی ستم کشیده ای که مادر من و همه زنان مومنه سرزمینم حاضرند سرهای شریک زندگیان را هدیه کنند تا خللی به آستانه شان وارد نشود.


بابای خوبم

ما حاضریم شب های تنهایی مان را زیر سقف پرغبارشهر تا صبح ستاره بشماریم و نبود تو را به هر زجری که باشد تحمل کنیم، ولی مقابل نگاه های عمه سادات و دختر سه ساله ارباب بی کفنمان شرمگین نباشیم.


بابای خوبم

بعد از فدایی شدنت به پای ام المصائب کربلا برادرهایم صبورتر شدند و انگار پایان تو شروع فصل بی قراری هایم بود، بی قراری هایی از جنس رفتن و ماندن و مانند تو قربانی آستان دوست شدن، بعد از تو هر روز ماردم صبر را در کلاس تقوایش مشق می کند و غصه ندیدن لبخندت را می زد در کاسه تحملش.


هر روز به ما یادآور می شد که ولایت باید خط قرمزمان باشد تا مانند تو فدایی علمدار چفیه به دوشمان شویم؛ فدایی رهبری که در دیدارشان اینگونه برایمان دعا کردند که انشاء الله عاقبت بخیر شوید وچه عاقبتی بهتر از شهادت درست مثل شما.


بابای مهربانم

دلم این روزها وقتی بهانه گیرت بشود با ترنم ‘و ما رایت الا جمیلا’ آرام می شود ولی بهانه هایش را میریزد توی کلمات این شعر و آتشم می زند آنجا که می گوید،ای پیش پرواز کبوترهای زخمی، بابای مفقود الاثر، بابای زخمی برگرد تنهایی بغل بابای من باش و یا بک بغل بابا بیا و جای من باش.
شاید هم تو شرمنده یک مشت خاکی جامانده ای در ماجرای بی پلاکی
عیبی ندارد خاک هم باشی قبول است یک چفیه و یک ساک هم باشی قبول است
و اما در آخر حرف های گفته ونگفته ام درد دلی سخت قلبم را می فشارد که جایی گوشه دیوان حافظ نوشته بود
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
و امید است که تو برگردی و کلبه احزان ما را منور کنی


بابای خوبم

بابای مهربانم
دعایمان کن، مثل همیشه


شهید بادپا، جانباز ۷۰ درصد و از رزمندگان و فرماندهان دوران دفاع مقدس و یکی دیگر از غیورمردان دیار کریمان بود که در روزهای آغازین ماه رجب در دفاع از حریم حضرت زینب سلام الله علیها به همراه همرزم خود شهید هادی کجباف ظهر دوشنبه ششم اردیبهشت امسال در عملیاتی که در منطقه بصری الحریر استان درعا در سوریه انجام شد، توسط تکفیری ها به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

شهید حسین بادپا از افراد بسیار زحمتکش و مخلص لشکر ۴۱ ثارالله بود که بیش از چهار سال در دوران دفاع مقدس به عنوان مسوول محور شناسایی و در مقاطعی نیز فرمانده گروهان و معاون گردان در جبهه های نبرد حق علیه باطل مشغول فعالیت بود.
با وجود اینکه سردار بادپا در دوران دفاع مقدس یک چشم خود را از دست داد ولی در ماموریت های جنوب شرق لشکر ۴۱ ثارالله در مبارزه با عناصر ضد انقلاب و اشرار در سال ۷۰ پیشتاز بود.


نثار روح والایشان صلوات

نظرات 4 + ارسال نظر
سردار خیبر پنج‌شنبه 29 مرداد 1394 ساعت 03:42 http://roozbeh-bakhtiari2.blogfa.com

بنام خدای مهربان
سلام شهدای عزیز...
دلم می خواهد امشب برایتان نامه بنویسم...
و بگویم که دو روزه که بی اندازه ...دلم برایتان تنگ است...
امشب دلم برای شهدای گمنام خیلی تنگ است...
امشب قلبم...برای دیدارتان بی تاب است...
هیچ کلامی جز صحبت از شما شهدای عزیز...آرامم نمی کند...
رفاقت و دوستی با شما...تنها رفاقت ماندگار است...
دلم می خواهد با صدای بلتد ...بگویم:
شهیدان دوستتان دارم...و مهربانیهایتان را فراموش نمی کنم...
قربان خون پاکتان بشوم...دوستتان دارم...
فدایتان بشوم دوستتان دارم...با تمام وجودم دوستتان دارم شهدای مهربان...
التماس دعا دوستان بزرگوارم...

[گل] [گل] [گل] [گل] [گل] [گل] [گل]
[گل] [گل] [گل] [گل] [گل] [گل] [گل] [گل]

ختم قران و ختم صلوات پنج‌شنبه 29 مرداد 1394 ساعت 02:19 http://ghoran-salavat.blogfa.com

خـوش به حالشان
کاش ماهم سعادت این فرشتگان رو داشتیم ...

عبد روسیاه چهارشنبه 28 مرداد 1394 ساعت 12:28 http://darolsadaghiyon.blogfa.com/

سلام خدا روح این شهید را با شهدای کربلا محشور نماید.

سنگرهای آسمانی چهارشنبه 28 مرداد 1394 ساعت 12:07 http://sangarhaye-asemani.blogfa.com/

http://sangarhaye-asemani.blogfa.com/
سلام
ممنون
لینک شدین
محبت بفرمایین اگر سنگرهای آسمانی هم لینک شد خبر بدین
ممنون

سلام و سپاس . با احترام لینک شدید. موفق باشید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.